چهار مفکوره‌ای اشتباه در مورد اِعداد
06/26/2025 | یوسف ارسلان

Print


سرمایه فکری اساسِ اِعداد است!
قدرت و آمادگی یک امت از اندیشه و ایدئولوژی آن سرچشمه می‌گیرد. برخی تصور می‌کنند که اِعداد تنها به تجهیز نظامی محدود می‌شود و علت ذلتِ ما صرف در نداشتن اِعداد نظامی است، در حالی‌که آمادگی نظامی باید بر پایه‌ی قدرت فکری جامعه بناء شود.
سرمایه‌ی فکری، جامعه را بیدار می‌سازد؛ زیرا بیداری جامعه وابسته به بیداری فکری آن است. جامعه‌ای که اسلام را به‌عنوان برنامه‌ی زندگی می‌پذیرد و آن را حمل می‌کند، واقعیت‌ها را درست درک کرده و تمامی مسائل – از زندگی و سیاست تا جنگ، صلح، دوستی و دشمنی – را تنها از منظر اسلام و فکر اسلامی می‌نگرد.
قدرت فکری، راه و رسالت امت را روشن می‌سازد و اساس قدرت مادی به‌شمار می‌رود. رسالت امت اقامه‌ی اسلام و حمل آن از طریق دعوت و جهاد است؛ بنابراین، رسیدن به این هدف، نیازمند اِعداد مادی و نظامی مطابق با شرایط زمان است. قدرت فکری است که روان اخروی، انگیزه برای اِعداد نظامی، هویت  اسلامی، روحیه‌ی فداکاری و آرمان شهادت را ایجاد می‌نماید. بناً سیاست تعلیمی و رسانه‌ای دولت اسلامی باید نسل جوان را مبتنی بر فکر اسلامی آماده و بیدار سازد و این اساس اِعداد است.
نصرت و غلبه یکی نیستند!
بعضی‌ها چنین فکر می‌کنند که قدرت‌یابی و افزایش توان اقتصادی و نظامی یک جامعه، نیازمند ایمان نیست. آنان برای اثبات سخن خود، به نمونه‌های جهان غرب و قدرت آن استناد می‌کنند. درست است که قدرت و صنعت لزوماً به ایمان وابسته نیست، و هر کس شرایط مادی لازم را فراهم سازد، احتمال دستیابی به این قدرت را دارد؛ اما نکته‌ی ظریف در این‌جاست که چنین قدرتی هرگز «نصرت» نامیده نمی‌شود، بلکه صرفاً «غلبه» است.
ظهور و سقوط دولت‌ها به اراده‌ی الله سبحانه وتعالی وابسته است. آنگاه که الله متعال در قرآن از قدرت گرفتن کفار سخن می‌گوید، آن را به خود نسبت می‌دهد، اما فقط «غلبه» می‌نامد. اما زمانی که از قدرتمند شدن مؤمنین یاد می‌کند، آن را «نصر» می‌خواند.
اگر جامعه‌ای با ارزش‌های غیر اسلامی و در جهت اهدافی غیر اسلامی به قدرت برسد، این قدرت برای آن جامعه خیری نخواهد داشت؛ زیرا قدرت و صنعت بدون ایمان و ارزش‌های اسلامی، به معنای فساد و جنایت است. در مقابل، قدرتی که بر پایه‌ی ایمان بنا شده و در راه حاکمیت اسلام، پایان دادن به فتنه، و یاری مظلومان به‌کار گرفته شود، همان نصرت الهی واقعی است.
بنابراین، ممکن است جوامعی بدون توجه به ارزش‌های ایمانی، به قدرت نظامی و اقتصادی دست یابند؛ چنان‌که امریکا، اروپا، چین و رژیم یهود به آن رسیدند. اما اگر جامعه‌ای برای اعلای کلمة الله آماده نشده باشد و تربیت ارزشی و ایمانی را در مسیر قدرت فراموش کند، نتیجه آن چیزی جز غلبه‌ی پوچ نخواهد بود و تداوم نخواهد داشت و بر قلب‌ها نفود نمی‌کند.
چنان‌که امروز می‌بینیم: پاکستان با وجود داشتن سلاح اتمی، در برابر کشمیر و فلسطین ناتوان است؛ مصر و اردن با داشتن توان نظامی، امنیت رژیم یهود را تضمین می‌کنند؛ سعودی با ثروت بزرگش، در خدمت استعمار قرار گرفته است. این‌ها نمونه‌هایی از قدرت بدون نصرت‌اند؛ یعنی غلبه‌ای بدون روح است. پس نظام تعلیمی دولت اسلامی این را جزء اِعداد می داند که پهلوی پرورش یک نسل متخصص، مفکر و عالم باید شخصیت‌های ایمانی را تربیت کند.
اِعداد برای فتح است، نه برای دفاع!
تلاش برای بقا، رفتاری غریزی در انسان‌هاست. در طول تاریخ، دولت‌ها برای حفظ موجودیت خود کوشیده‌اند تا به قدرت دست یابند. با ظهور نظم جهانی مبتنی بر دولت-ملت، ساختار حقوقی بین‌الملل به‌گونه‌ای شکل گرفت که جنگ و قدرت نظامی به چارچوب دفاعی محدود شد؛ هرچند قدرت‌های زورگو و قطب‌های جهانی، همواره خود را فراتر از این قواعد می‌پندارند.
دولت‌های ملی وقتی از اِعداد سخن می‌گویند، در واقع از دفاع سخن می‌رانند. اما همین که اندکی در مسیر اِعداد پیش می‌روند، گرایش‌های استعماری در آن‌ها قوت می‌گیرد. آنان در کنار تلاش برای اِعداد، می‌کوشند با ایجاد ائتلاف‌ها یا با پذیرش تابعیت قدرت‌های بزرگ، موجودیت خود را حفظ کنند.
بی‌تردید، اِعداد برای بقا مهم و نقطه آغاز است؛ اما در اسلام، هدف از اِعداد صرفاً دفاع نیست، بلکه جهاد برای فتح، اظهار جهانی دین، حاکمیت اسلام در سراسر جهان و دفاع از مستضعفین، در هر جای دنیا که باشند، می‌باشد.
چنان‌که در آیه ۶۰ سوره انفال از اِعداد سخن گفته شده، هدف آن را «إرهاب» دانسته است (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ). زمخشری در تفسیر کشاف نقل می‌کند که ابن عباس و مجاهد (رضی الله عنهما) این کلمه را با قرائت «تَخْزُون» خوانده‌اند که به‌معنای خوار ساختن و ذلت دشمن است. بنابراین، اِعداد در اسلام برای خوار ساختن زورگویان جهانی است، نه صرفاً برای دفاع.
از سوی دیگر، بخشی از اِعداد شناخت دشمن است؛ چرا که اِعداد برای ارهاب دشمن صورت می‌گیرد. اما این دشمنی باید مبتنی بر ارزش‌های اسلامی باشد، نه بر منافع شخصی، قومی یا ملی. چنان‌که در سوره بقره هدف قتال «ختم فتنه» ذکر شده، و فتنه همان حاکمیت کفر است که دنیا را به فساد، ظلم و جنایت کشانده است.
مغشوش شدن رابطه علت و معلول
همه‌ی نتایج و حوادث از قضاء الله سبحانه وتعالی ناشی می‌شود، اما در کنار آن، شرایط و قوانین طبیعی یا همان «قدر الهی» نیز وجود دارد که انسان مکلف به رعایت آن‌هاست. مثلاً برای رفع گرسنگی باید غذا خورد، برای درمان باید نزد داکتر رفت، و برای قدرت‌یابی باید به علم، صنعت و تکنالوژی رجوع کرد. این قوانین الهی بخشی از حکمت الله سبحانه وتعالی در اداره‌ی جهان‌اند، و در کنار آن باید به قضاء الهی ایمان داشت که نتیجه نهایی از جانب اوست.
مسلمانان صدر اسلام این رابطه را به‌درستی درک کرده بودند؛ آنان می‌دانستند که قدرت، رزق و عزت از جانب الله است، اما تحقق آن‌ها نیازمند رعایت شرایط و تلاش عملی است. قدرت نیز مانند ثروت، تابع قوانین خاصی است که باید در هر زمان دوباره تعریف شود. امروزه منابع اصلی قدرت، اقتصاد صنعتی است و ارهاب دشمن نیز با صنعت نظامی، سلاح و تکنالوژی پیشرفته ممکن می‌شود.
پس ما مکلف هستیم پهلوی اینکه به قضای الهی ایمان داشته باشیم، در اعمال باید قدر، شرایط و قوانین طبیعی موجود را معیار گیریم. اما با گذر زمان، این درک تضعیف شد. در اواخر خلافت عثمانی توجه صرف به معنویات، موجب غفلت از قوانین مادی شد، و پس از انقلاب صنعتی، برخی مسلمانان با متاثر شدن از قدرت غرب، به شرایط مادی گرایش یافتند، به سکولاریزم رو آوردند، معنویات را کلاً نفی کردند و حتی علم و صنعت را علت پیروزی دانستند. ازاین‌رو، دولت اسلامی وظیفه دارد این بینش را، خصوصاً در سیاست تعلیمی خود، اصلاح کرده، هم شخصیت‌های مؤمن تربیت کند و هم زمینه‌ی شناخت منابع قدرت و اجرای برنامه‌های دقیق برای اِعداد، صنعتی‌سازی جامعه و ساخت زیرساخت‌های علمی و نظامی را فراهم سازد.




   ارسال نظر