به تاریخ 23 جوزا سال روان حمله بی سابقهای از سوی
دولت یهود بالای تاسیسات نظامی سرزمین ایران انجام شد. این حمله که در واقعیت با
چراغ سبز امریکا انجام یافت، منجر به ترور شماری مهمی از افراد نظامی در سطوح
رهبری دولت ایران گردید. سوال اساسی که باید به آن پاسخ داد این است، کدام انگیزه
درین حمله و تنش ایجاد شده میان دولت ایران و دولت یهود وجود دارد و در دنیای
امروزی که شرایط بسوی چند بعدی و چند وجهی شدن نظم بینالمللی روان است، کدام
نتایج میتوان از آن توقع داشت.
خاورمیانه (غرب آسیا) جایست که در آن از زمان سقوط خلافت عثمانی، اجرای
نقشه سایکس پیکو، سقوط فلسطین بدست بریتانیای استعمارگر در سال 1917 و اجرای طرح
حمایت از تشکیل دولت یهودی در یکی از مناطق مهم از لحاظ جیوپولتیک و
استراتیژیک و در یکی از اماکن مقدس
مسلمانان یعنی بیت المقدس، خون ریزی و جنگ وجود داشته است. تاسیس دولت یهود در سال
1948 و برسمیت شناسی آن توسط سازمان ملل و قدرتهای غربی، حمایت همه جانبه از آن
از طرف غرب یکی از نقاط عطف در تاریخ مسلمانان میباشد. پروژه روابط اعراب و دولت
یهود در زمانی از سوی بریتانیا و بعد امریکا مدیریت میگردید که دولت یهود هنوز در
نطفه توسعه خویش قرار داشت. یکی از اهداف آن پروژه ایجاد روابط میان دولت یهود و
سرزمینهای عربی همسایه آن بوسیله ایجاد وحشت و ایجاد بازدارندگی در برابر هرگونه
تهدید از سوی آنان بود. این پروژه دولت یهود را در میان دولتهای عربی اطراف آن
منحیث دولت قدرتمند در منطقه که نه تنها با آن روابط برقرار کنند بلکه از آن در
برابر هرگونه تهدید حفاظت نمایند قرار داد.
ازین که خاورمیانه منطقه بسیار پیچیده با بازیگران مختلف دولتی و گروهی میباشد،
طرحهای مختلف برای ایجاد توازن میان دولتهای که در مدار امریکا قرار دارند،
بمیان آمد. بعد از ختم نظم دو قطبی جهان و فروپاشی کمونیسم، قضیه اسلام سیاسی و
بیداری مسلمانان موضوع مهمی برای سرکوب آنان از سوی امریکا و در کل غرب قرار گرفت.
اسلام سیاسی که در قلب خاورمیانه و اطراف آن برای آزادسازی سرزمینهای اسلامی از
یوغ استعمار غربی و تاسیس دولت اسلام وجود داشت، بهترین فرصت را برای کیان یهود
داد تا با استفاده از موضوع مبارزه با تروریسم که در واقعیت جنگ بر علیه اسلام
سیاسی و بیداری اسلامی بود، به توسعه اشغال خود در سرزمین مبارک فلسطین پرداخته و
حتی در موضوع مبارزه با تروریسم روابط خویش را با دولتهای عربی مستحکم نماید. از
آنکه درین پروژه استعماری (مبارزه با تروریسم) دولتهای همانند دولت ایران که
اختلافات با کیان یهود داشتند، یکجا با امریکا درین پروژه شریک گردیدند.
سهمدهی امریکا برای گسترش نفوذ استعمار امریکایی در خاورمیانه برای این
دولتها از جمله کیان یهود، دولت ایران، عربستان سعودی و ترکیه باعث گردید نوع
توازن برای نفوذ منطقوی این دولتها برقرار گردد. دولت ایران با وجود اختلافات
عمیق با دولت یهود در بیست سال جنگ استعمار غربی با اسلام و بیدار اسلامی هم مسیر
با دولتی گردید که آن دولت، حمایت همه جانبه از دولت یهود مینمود که آن امریکا
بود. پس ازین مرحله امریکا تهدید درازمدت و استراتیژیک را در آنسوی آسیا یعنی چین
در منطقه اندو-پاسفیک متوجه شده و سیاست خویش را مبتنی بر حمایت بیشتر از دولت
یهود در خاور میانه قرار داد. این تنها حمایت از یک دولت نیست بلکه تلاش برای
تضعیف هر دولتی که سهم زیادتر از کیان یهود در خاورمیانه را خواهان هستند میباشد.
در خاورمیانه جدیدی که امریکا تلاش دارد انرا با سیاستهای استعمارگرایانه
آرایش تازه دهد، هر دولت یا گروهی که تهدید بالقوه از لحاظ نظامی، سیاسی و حتی
اقتصادی در برابر دولت یهود باشد، مشکل ساز بوده و به اشکال مختلف اطمینان در
زمینه عدم تهدید فوری در برابر دولت یهود از جانب امریکا حاصل گردد. در خاور میانه
جدیدی که در استراتیژی استعماری امریکا ترسیم گردیده است، دولت یهود جایگاه ویژه و
خاص داشته و از لحاظ نظامی، امنیتی و اقتصادی حیات خلوت بازتر دارد. و ایجاد چنین
حیات خلوتی نیاز است تا گروههای جهادی در برابر دولت یهود و گروههای مورد حمایت
دولت ایران، حتی خود دولت ایران نقش کمتر فعال درزمینه نظامی و امنیتی در خاور
میانه داشته باشند.
هدفگیری در زمینه تضعیف برنامه موشکی و هستوی ایران از جانب دولت یهود
درین چند روز گذشته با اشاره سبز امریکا بعد از تحولات 7 اکتوبر بی دلیل نبوده و
امریکا با این بازی تلاش مینماید درین مرحله دولتهای مدار خویش را در سرزمینهای
اسلامی در خاورمیانه طوری چینش نماید تا فضای بیشتر برای مهره مهمتر خویش یعتی
کیان یهود در منطقه باز نماید. اکنون که سرزمین اسلامی ایران در منطقه بسیار مهم و
حساس قرار دارد، دولت ایران به این درک سیاسی در نصوص شرعی برسد اعتماد بیش از چهل
سال به امریکا و نهادهای بینالمللی آن نه تنها آنکه مردم مسلمان ایران و این
سرزمین را مورد حمله دولت یهود قرار داده است، بلکه این را نشان میدهد امریکا هر زمانی بخواهد میتواند گزینه فشارهای مادی
را بر گزینه دیپلوماسی بیشتر نموده و حتی خود آن در ین زمینه پیشگام گردد. دولت
کنونی ایران که سالها در استراتیژی مهار شوروی امریکا و در استراتیژی مهار بیدار
اسلامی و آنچه بنام مبارزه با تروریسم گفته میشد،
دوشادوش امریکا قرار میگرفت، امروزه خود قربانی بازی بزرگ دیگر استعمار امریکایی
شده است. بازی که در آن نه تنها یهود نقش بیشتر را دارد، بلکه امریکا در تلاش است
تا با تضعیف و به عقب اندازی برنامه موشکی و هستوی آن، آنرا به جایگاه دولتهای
خائن عربی دیگر تنازل دهد. دولتهای که شرم برای ایجاد روابط با کیان یهود نداشته
و در صف برسمیتشناسی آن ایستاده اند. و این بزرگترین درسی است که نباید آنرا دولت
کنونی ایران فراموش نماید و همانند گذشته نباید دستآورد نظامی و تکنالوژیکی بخشی
از امت را به معامله با راس الکفر یعنی امریکا بگزارد و در آن بقای سیاسی خویش را
ببیند.
بدون شک این تنها دولت مقتدر خلافت بر منهج نبوت است که میتواند با
انکشاف و توسعه صنعت نظامی برپایه جهاد و دعوت بسوی اسلام و با ظرفیتهای امت
مسلمه و ویژگی جغرافیایی مسلمانان، دولت یهود را از نقشه زمین محو نموده و نفود
نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی امریکا را در سرزمینهای اسلامی خاتمه دهد و این
روز ان شاءالله دور نخواهد بود.