روزنامه
هشت صبح گزارش داده که یکی
از کسانیکه در اختطاف صرافان در هرات دست داشت، سابقه کار در پولیس ملی را دارد. پرسشی
جدیای که باید در ذهنِ هر مخاطبِ صاحب مغز بعد از شنیدن این خبر باید طرح شود این
است که چرا انسانِکه آموزش دیده تا از
جان، مال، و ناموس جامعه دفاع بکند، به غارتگر جان و مال مردم بدل میشود؟! اگرچند
جواب این سوال، دردناکتر از خود سوال است.
پاسخ جز این نیست که در
نظام سرمایهداری که دنیاپرستی، فساد و ظلم در جوهر آن نهفته است، هرگز ممکن نیست
تا با چند تا آموزه خشک نصیحتگونه در قالب چپتر درسی و چند امر و نهی خشک قانونی شما
فردی را تغییر فکری ـ شخصیتی داده و بعد او را با دل جمع مسئول تغییر و اصلاح جامعه
بسازید. در حالیکه تغییر و اصلاح هیچ امری نه به لحاظ عقلی و نه به لحاظ شرعی،
جز با تغییر افکار حاکم بر جامعه، احساسات غالب بر روان جمعی مردم، نظام حاکم فکری
و اجتماعی ـ سیاسی هرگز ممکن نیست و دل بستن به همچو تغییری خطا و توهم محض است.
اگر شما به فردی آموزش بدهید
که جامعه باید قانونمدار باشد و قانون برجامعه حکم کند و تو مسئول تطبیق قانون استی!
ولی ساختار فکری جامعه و نظام حاکم، دنیاپرست، مادی پرست، منفعتگرا، و عاری از هر
نوع انگیزه الهی و معنوی باشد، افکار و احساساتی که هر روز در تجربه زندگی روزمره افراد
و یا تلقینات فکری فرهنگی به خورد مردم داده میشود، منفعتگرایانه، فردمحور، خودخواهانه،
رقابتی و به دُور از هر نوع ارزش اسلامی باشد، شخصیت وی تغییر نکرده و برعکس به
گرگی در لباس انسان مبدل میشود.
اگر فرد در عمل ببیند که این
حاکمان و سرمایهداران اند که طی رقابتِ بیامان، همه روزه دارو ندار معنوی و مادی
یک سرزمین را اژدهاگونه بلعیده و ذرهای از عدالت، صله رحم، فضل و معنویت در سیاستورزی
و حکومتداری آنان دیده نمیشود، و در نهایت اگر یک مامور دولت – مثلاً همین فردِ پولیس همه روزه شاهد باشد
که پس از سالها کار سخت و رنج کشیدن، فقر و محرومیت و ظلم دیدن، هیچ قدر و عزتی معنوی
و توشه مادی برای زندگی ندارد، و هنگامیکه به سنگر جنگ بخاطر منافع سیاسی و پاسداری
از چهارتا ارزش غربی سیکولاری که هیچ ریشهیی در فکر و فرهنگ این سرزمین ندارد و
یا برای منافع قدرتهای طاغوتی- فرعونی استعماری جهان و منطقه، یا بخاطر حفاظت از مرزهای
استعماری خیالی بیارزش، خاک به سَر شده و کشته میشود و هم درآخر وقتی خانم و دخترش – ناموسش - بخاطر دریافت چند روپیه اکرامیه
به نزد دولت میرود از وی تقاضای جنسی شده و قربانی هوس چند تا جنرال مزدور شکمگُنده
میشود؛ آیا چنین تغییر برای چنین فردی امری واقعی، معقول و ممکن است؟ هرگز! آیا وی
حاضر میشود بخاطر منافع جامعه دست به کار صادقانه و ایثار بزند؟ هرگز!