بسم الله الرحمن الرحيم
(ترجمه)
پرسش: السلام علیکم ورحمت الله و برکاته،
شیخ بزرگوارما! بنده سوالی دارم: ما میدانیم که
هرگاه شخص کافری مسلمان شد گناهانش محو و بخشیده میشود، اما سوال این است که
نتیجۀ اعمال خیریکه در حالت کفر انجام داده چه میشود؟ اگر شرح قصۀ رسولالله
صلیالله علیهوسلم را در نظر بگیریم که از حکیم ابن حزام چنین روایت شده: یا رسول الله در مورد اشیاء و اعمال خیریکه در زمان جاهلیت
انجام دادم مثل صدقه، آزاد نمودن برده و به جا آوردن صلۀ رحم، آیا
در انجام این اعمال اجر و مزدی برایم میباشد؟ رسولالله
صلیالله علیهوسلم فرمودند:«أَسْلَمْتَ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ خَيْرٍ». فهم درست
از این حدیث چه میباشد؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد!
پاسخ: وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!
شما در مورد حدیث مبارکی سوال نمودید که بخاری و مسلم در
صحیحین و سائر محدثین از حکیم ابن حزام رضیاللهعنه روایت نمودهاند که گفته است:
یا رسول الله در مورد اشیاء و اعمال خیریکه در زمان جاهلیت انجام دادم مثل صدقه،
آزاد نمودن برده و به جا آوردن صلۀ رحم، آیا در انجام این اعمال اجر و مزدی برای من
میباشد؟ رسولالله صلیالله علیهوسلم فرمودند:
«أَسْلَمْتَ عَلَى مَا
سَلَفَ مِنْ خَيْرٍ»
ترجمه: به دلیل گذشتهای
نیک خود مسلمان شدی.
مطلبیکه از سخن شما برداشت میشود و شما آنرا واضح نکردید
این است: نتیجۀ اعمال خیریکه شخص در زمان کفر خود انجام داده و سپس اسلام آورده و
به همان اسلام خود تا زمان فوتش باقی مانده چه میشود؟ که پاسخ این سوال قرار ذیل
است:
اول: در خصوص این مسأله در بین علماء و اهل علم اختلاف صورت
گرفته که من در اینجا بعضی از آنچه امام نووی رحمهالله دركتاب خود؛ شرحصحیح
مسلم در مورد این حدیث ایراد نموده و به صورت بسیار دقیق و عالی توضیح داده بیان
میکنم:
«... و اما این فرمودۀ او صلی الله
علیه وسلم" أَسْلَمْتَ عَلَى مَا أَسْلَفْتَ مِنْ خَيْرٍ" در خصوص
معنی این جمله اختلاف شده است:
1. امام ابوعبدالله المازری رحمهالله گفته است که ظاهر این
قول بر خلاف آنچیزی است که اصول تقاضا دارد؛ زیرا تقرب کافر به الله سبحانه
وتعالی صحیح نیست، بناءً در طاعت کافر کدام ثواب مرتب نمیگردد، اما این قول درست
است که کافر مطیع باشد ولی به الله سبحانه وتعالی تقرب حاصل نکند؛ زیرا او تنها باورمند
به الله سبحانه وتعالی بوده و به همین حد اکتفاء میکند. چون وی با این باورمندی
خود مؤافقت با امر ایمان کرده؛ مطیع گفته میشود به دلیل اینکه مفهوم اطاعت در نزد
ما به معنای مؤافقت در امر است، اما وی تقرب به الله سبحانهوتعالی حاصل ننموده است
زیرا شرط تقرب؛ ایمان و شناخت الله سبحانه وتعالی است که سبب عمل خیر میگردد، با این وجود، شخص کافر
در زمانیکه عمل خیر را انجام داده علم و ایمان به ذات الله سبحانه وتعالی را حاصل
نکرده و با ثبوت این موضوع دانسته میشود که این حدیث تأویل شده و احتمالات متعدی
دارد که یکی از این معانی کسب صفات نیکی است که شخص کافر با کسب این صفات نیک،
وقتی در اسلام داخل میشود برایش نفع رسانده و این صفات مقدمه و کمکی بر انجام
افعال خیر میشود.
معنی دوم حدیث این
است که موجودیت این صفات در شخص کافر، نام و نشان نیکی در اسلام بالایش باقی میماند
و معنی سومیکه از این حدیث محتمل است اینست که؛ انجام اعمال خیر در زمان کفر اجر
و مزد حسنات زمان اسلام را افزوده و اجر آن را زیادتر میگرداند و بعضی گفتهاند
که وقتی کافر افعال خیر را انجام میدهد امکان دارد که گناهاناش کمتر گردد، پس
بعید نیست که این اعمال خیر در اجر و مزد شخص افزون گردد و این ختم کلام و سخن
المازری رحمهالله است.
2- قاضی عیاض رحمهالله گفته است: برخی معنای حدیث را چنین
تأویل نمودهاند که الله سبحانه وتعالی به برکت آن اعمال خیریکه شخص کافر انجام
داده وی را هدایت میکند و یا در ابتدای کار از هرکس خیری نمایان گردد؛ همین خود دلیل
و نشانۀ سعادت آخرت و حسن عاقبتاش میباشد، این سخن قاضی عیاض است.
3- ابن بطال و محققان دیگر بر این نظراند که این حدیث به
معنی ظاهر خود بوده و مفهوم آن چنین است: هرگاه شخص کافری مسلمان شد و بر اسلامش
فوت کرد در برابر اعمال خیریکه در زمان کفر انجام داده نیز ثواب داده میشود، این
طبقه از علماء به حدیث ابوسعید خدری رضیاللهعنه استناد کردند که او از رسولالله
صلیالله علیهوسلم چنین روایت نموده:
«إِذَا أَسْلَمَ الْكَافِرُ
فَحَسُنَ إِسْلَامُهُ كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ كُلَّ حَسَنَةٍ زَلَفَهَا وَمَحَا
عَنْهُ كُلَّ سَيِّئَةٍ زَلَفَهَا وَكَانَ عَمَلُهُ بَعْدُ الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا
إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ وَالسَّيِّئَةُ بِمِثْلِهَا إِلَّا أَنْ يَتَجَاوَزَ اللَّهُ
سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى»
ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و
کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام
داده برایش پاداش میدهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو میشود.
پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفتصد مرتبه ثواب داده میشود و عمل زشت او
به اندازۀ آن داده میشود مگر اینکه الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.
دار قطنی این حدیث را از جمله احادیث غریبِ امام مالک رحمهالله
خوانده است، ابن بطال رحمهالله بعد از اینکه این حدیث را ذکر نموده گفته است آن الله
متعال هست که برای هربندهای از بندگانش که خواسته باشد فضیلت میدهد و هیچ کسی حق
اعتراض بر آنرا ندارد، وی میگوید: این موضوع مانند این گفتۀ رسولالله صلیالله
علیهوسلم برای حکیم ابن حزام است که فرمودند: «تو به سبب آن خیریکه انجام داده بودی
مسلمان شدی و الله سبحانه وتعالی از همه عالمتر و با حکمتتر است...» ختم نقل قول
از شرح نووی.
دوم: حدیثیکه ابن بطال به آن استدلال کرده در این حدیث از آنچه صحیح البخاری روایت نموده افزوده
شده حدیث 41 بخاری که مالک گفت زید ابن اسلم خبر داد که ابوسعید خدری رضیاللهعنه
برایش خبر داده که وی شنیده است که رسولالله صلیالله علیهوسلم فرمودند:
«إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ
فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللَّهُ عنهُ كلَّ سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها وَكَانَ
بَعْدَ ذلكَ القِصاصُ الحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثالِها إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ والسَّيِئَةُ
بِمثْلِها إلاَّ أَن يَتَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهَا»
ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و
کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام
داده برایش پاداش میدهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو میشود.
پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفتصد مرتبه ثواب داده میشود و عمل زشت او به
اندازۀ آن داده میشود مگر اینکه الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.
در عمدةالقاری شرح صحیح البخاری در مورد حکم این حدیث چنین
آمده است:«بخاری به صورت معلق این حدیث را ذکر نموده اما در هیچ جایی در این کتاب
این حدیث را متصل نخوانده است، بخاری زمان مالک را در نیافته، پس این حدیث معلق
است اما به دلیل اینکه به لفظ جازم و قطعی است پس این حدیث صحیح بوده و کدام جرح
و نقصان در آن نمیباشد، اما اینکه ابن حزم گفته است: این حدیث از لحاظ صحت مجروح
است؛ زیرا این حدیث منقطع است، چنین نیست؛ زیرا این حدیث از جهات دیگری صحیح است؛
زیرا هر منقطعی مجروح نیست، بناءً هرچند که بر این حدیث از لحاظ اصطلاحی منقطع
اطلاق میشود مگر به دلیل اینکه صحیح است حکم متصل را دارد. ابوذر هروی در بعضی
نسخهها این حدیث را متصل خوانده است، همچنان نسائی از احمد بن المعلی بن یزید از
صفوان بن صالح از ولید ابن مسلم از مالک بن زید بن اسلم این حدیث را متصل خوانده
است... همچنان این حدیث را سفیان ابن عیینه از زید ابن اسلم از عطاء به طور مرسل
روایت نموده و مالک این حدیث را متصل خوانده و امام مالک حدیث اهل مدینه را از غیر
اهل مدینه خوبتر تفکیک میکند. بزار گفته که تنها مالک این حدیث را متصل خوانده
است، ابن بطال گفته، بخاری بعضی احادیث ابوسعید را ساقط نموده و آن، همان حدیث مشهوری است که به روایت مالک در
غیر "موطا" چنین تصریح شده:«إِذا أسلم الْكَافِر فَحسن إِسْلَامه كتب
الله لَهُ كل حَسَنَة كَانَ زلفها، ومحى عَنهُ كل سَيِّئَة كَانَ زلفها» و
باقی اشخاص این حدیث را به معنی لفظ فوق ذکر نموده است.»
سوم: چنانچه شما میبینید زیادت در این حدیث طوریکه در فوق
ذکر شده در حدیث بخاری وجود ندارد که با نصوص قطعیکه به اجر، ثواب، عمل صالح و به
مسألۀ ایمان ارتباط دارد و به صورت مکرر در آیات وارد شده تعارض پیدا کند:
﴿وَأَمَّا مَنْ آمَنَ
وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْراً﴾
{الكهف: 88}
ترجمه: و اما هرکس
ایمان آورد و کار شایسته کند، او را پاداش بس نیکو است و در فرمانمان تسهیلاتی
برای او توصیه خواهیم کرد.
﴿وَقَالَ الَّذِينَ
أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً
وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ﴾{القصص: 80}
ترجمه: و كساني كه دانش و آگاهی
داشتند ( به افرادي كه عاشقان زرق و برق دنيا بودند و بزرگواری را در زر و زور میديدند
) گفتند : واي بر شما! ( چه میگوئيد و سعادت را در چه میجوئيد؟) اجر و پاداش خدا
( كه بهشت جاويدان است) بسی والاتر و بهتر (از اين چيزها) است براي كساني كه ايمان
داشته باشند و كارهاي شايسته انجام دهند و اين ( بهشت يزدان هم ) جز نصيب شكيبايان
نميگردد .
﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ
آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾
{البقرة: 25}
ترجمه: مژده بده به
كساني كه ايمان آوردهاند و كردار نيكو انجام دادهاند ،
اين كه ايشان را است باغهای( بهشتی) كه در زير درختان آن رودها روان است.
﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا
وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُون﴾ {البقرة
82:}
ترجمه: وکسانیکه
ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام دادند، آنها بهشتی اند و در بهشت جاویدان
میمانند.
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا
وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ
عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾ {البقرة: 277}
ترجمه: مسلما آنانیکه
ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند و نماز به پا داشته و زکات داده اند
برای آنها پاداششان نزد پرودگارشان است.
﴿وَأَمَّا الَّذِينَ
آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللهُ لَا يُحِبُّ
الظَّالِمِينَ﴾ {آل عمران: 57}
ترجمه: و اما کسانی
را که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند، به تمام و کمال پاداششان دهد
و الله ستمکاران را دوست ندارد.
از این آیات واضح میگردد که اجر و پاداش اعمال صالحه بعد
از ایمان آوردن است نه قبل از آن.
چهارم: بنا بر این، من ترجیح میدهم که زیادت جملۀ (كتب الله لَهُ
كل حَسَنَة كَانَ زلفها) رد گردد و بر حدیث صحیح البخاری فوق الذکر که چنین
است استناد شود:
امام مالک میگوید که زید ابن اسلم خبرم داد که ابو سعید
خدری برایش گفته است که من از رسولالله صلیالله علیهوسلم شنیدم که میگفت:
«إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ
فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللَّهُ عنهُ كلَّ سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها وَكَانَ
بَعْدَ ذلكَ القِصاصُ الحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثالِها إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ والسَّيِئَةُ
بِمثْلِها إلاَّ أَن يَتَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهَا»
ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و
کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام
داده برایش پاداش میدهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو میشود.
پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفتصد مرتبه ثواب داده میشود و عمل زشت او
به اندازۀ آن داده میشود مگر اینکه الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.
یعنی موضوع بر این است که شخص بر معاصی قبل از اسلام خود
محاسبه نمیشود، به عبارت دیگر میخواهیم سخنی بیان کنیم که میدان تطبیق این حدیث رسولالله
صلیالله علیهوسلم معلوم شود:
«إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ
مَا كَانَ قَبْلَهُ» رواه أحمد والطبراني عن عمرو بن العاص.
ترجمه: اسلام
گناهانِ پيش از خود را نابود میکند.
که این عبارت موافق
به حدیث بخاری «إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللهُ عنهُ كلَّ
سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها» میباشد و معنی حدیث چنین میشود که الله سبحانه وتعالی
گناهان زمان جاهلیت را بعد از اسلام آوردن میبخشد؛ همچنان دلائلی وارد شده است
که این حدیث را در غیر از سه حالت تخصیص داده به گونهای که قائل به مؤاخذه شدن
شخص در این سه حالت بعد از اسلام آوردنش میباشند نه قبل از آن، چنانچه ما در کتاب
(أجهزة دولة الخلافة 123-127) باب عقود و
معاملات این مطلب را واضح نموده و گفتهایم که سه حالت از این حدیث شرعی مستثنی
است:
1- در حالتیکه عملانجام شده اثر دائمی در مخالفت با اسلام
داشته باشد.
2- حالتیکه قضیه به کسی ارتباط و تعلق داشته باشد که اسلام
و مسلمانان را اذیت کرده باشد.
3-حالتیکه قضیه به مال مغصوبهای تعلق داشته باشد که به
دست غاصب باشد.
دلیل تحریک این قضایای سه گانه که دارای اثر دوامدار و
مخالف اسلام است، عملی است که رسولالله صلیالله علیهوسلم انجام دادهاند چنانچه؛
رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از تأسیس
دولت اسلامی ربا و سود افزون بر اصل سرمایه را محو نموده و اصل سرمایه را برای صاحبان
اموال و قرض دهندهگان قابل پرداخت دانستند، یعنی بعد از به وجود آمدن دار اسلام
ربا و سود را وضع و تقسیم نموده و چنان حکم کردند که شخص مدیون مکلف به پرداخت آن نمیباشد
و همچنان کسانیکه حسب قوانین جاهلیت بیشتر از چهار زن داشتند بعد از ایجاد دار
اسلام آنان را به نگهداری بر چهار زن ملزم ساختند، ترمذی از طریق عبدالله بن عمر
تخریج نموده که غیلان بن سلمه ثقفی مسلمان شد در حالیکه از زمان جاهلیت ده زن
داشت و تمام این زنان نیز با وی مسلمان شدند:
«فَأَمَرَهُ النَّبِيُّ
ﷺ أَنْ يَتَخَيَّرَ أَرْبَعاً مِنْهُنَّ».
ترجمه: رسولالله صلیالله علیهوسلم آنرا دستور
داد که چهار تن از این زنان را اختیار نماید.
بناءً عقودیکه اثر دوامدار در مخالفت با اسلام دارد، در
زمان اقامۀ خلافت؛ این اثر برداشته میشود و برداشتن این اثر یک امر واجبی است به
گونهای مثال اگر زن مسلمان با یک مرد مسیحی ازدواج کرده باشد بعد از اقامۀ خلافت
این عقد مطابق به احکام شرعی فسخ میگردد.
اما تحریک برخی قضایا مرتبط به کسانیکه اسلام و مسلمانان را
اذیت کردند به دلیل این است که وقتی رسولالله صلیالله علیهوسلم مکه را فتح کردند،
خون تعدادی از اشخاصیکه اسلام و مسلمانان را در زمان جاهلیت اذیت نمودند بودند را
هدر خوانده و چنان حکم کردند که اگر این اشخاص به پردههای خانۀکعبه آویزان باشند بازهم
به قتل برسند با وصف اینکه رسولالله صلیالله علیهوسلم فرموده است:«إِنَّ الإِسْلامَ
يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ»، یعنی کسانیکه اسلام و مسلمانان را اذیت کردند
از این حدیث مستثنی هستند، چنانچه رسولالله صلیالله علیهوسلم بعضی از این اشخاص
را بعداً عفو کرد؛ مانند عفو رسولالله صلیالله علیهوسلم از عکرمه ابن ابیجهل؛
لذا برای خلیفه جائز است که قضیه را بر علیه این اشخاص تحریک نماید و یا آنان را
عفو کند، این مسأله بر کسانیکه مسلمانان را با اینکه حرف حق میزنند تعذیب میکنند
و به اسلام طعن وارد مینمایند نیز مصداق پیدا میکند، زیرا حدیث «إِنَّ الإِسْلامَ
يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ» بر این اشخاصی مصداق پیدا نکرده بلکه این اشخاص از
این حدیث مبارک مستثنی هستند و تحریک قضیه در برابر این اشخاص وفق رأی خلیفه میباشد.
اما تحریک قضایای غصب که (مال غصب شده) در دست غاصب موجود
باشد به دلیل روایتی است که مسلم از وائل ابن حجر روایت نموه که گفته است:
«كُنْتُ عِنْدَ رَسُولُ
اللهِ ﷺ فَأَتَاهُ رَجُلاَنِ يَخْتَصِمَانِ فِي أَرْضٍ فَقَالَ أَحَدُهُمَا إِنَّ هَذَا
انْتَزَى عَلَى أَرْضِي يَا رَسُولَ اللهِ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَهُوَ امْرُؤُ الْقَيْسِ
بْنُ عَابِسٍ الْكِنْدِيُّ وَخَصْمُهُ رَبِيعَةُ بْنُ عِبْدَانَ قَالَ: بَيِّنَتُكَ،
قَالَ: لَيْسَ لِي بَيِّنَةٌ، قَالَ: يَمِينُهُ، قَالَ إِذَنْ يَذْهَبُ بِهَا، قَالَ:
لَيْسَ لَكَ إِلاَّ ذَاكَ، قَالَ: فَلَمَّا قَامَ لِيَحْلِفَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ﷺ
مَنِ اقْتَطَعَ أَرْضاً ظَالِماً لَقِيَ اللهَ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ»
ترجمه: این حدیث
اگر فاعل های آن واضح شود بهتر است زیرا گفت زیاد دارد و نفر سردرگم میشود من در
نزد رسولالله صلیالله علیهوسلم بودم که دو مرد آمدند که با هم در مورد زمینی
دعوی میکردند، یکی از این دو مرد گفت؛ یا رسول الله این شخص در زمان جاهلیت به
سلطه و زور بالای زمینم متصرف شده است، آن شخص امرؤالقیس بن عابس کندی و طرف خصم
آن ربیعه بن عبدان بوده است، رسول الله گفتند: شاهد بیاور، گفت من شاهد ندارم، گفتند:
بر آن حق قسم داری، گفت پس زمین را میبرد، گفت تو تنها همین قسم را حق داری، گفت:
وقتی طرف خصم ایستاد شد تا قسم را اداء کند رسولالله صلیالله علیهوسلم فرمودند
کسیکه قطعۀ از زمین را غیر حق متصرف گردد در حالی الله سبحانه وتعالی را ملاقات
میکند که الله سبحانه وتعالی بر او خشمناک است.
جملۀ" إِنَّ هَذَا انْتَزَى
عَلَى أَرْضِي" یعنی بر آن دست یافت و به زور بر آن مسلط شد و آنرا غصب
کرد، پس رسولالله صلیالله علیهوسلم دعوی آن شخص را قبول کرد با اینکه عمل غصب
در زمان جاهلیت صورت گرفته بود، بنا بر این هرکسیکه زمین و یا مال مملوکۀ افراد و
یا مال عام و یا ملکیت دولت را غصب نماید و عمل آن شرعاً غصب باشد، دعوی در این
خصوص قبول میشود.
چهارم: خلاصه این است که هرگاه انسانی اسلام را به تمام و
کمال و به وجه احسن بپذیرد پس گناهان قبل
از اسلام آن بخشیده میشود به استثنای سه حالتی که ذکر نمودیم. این نظری است که من
در خصوص این مسأله ترجیح میدهم، الله سبحانه وتعالی از همه عالمتر و با حکمتتر
است.
برادر شما عطاء ابن
خلیل ابوالرشته
30 ذوالحجة 1444هـ.ق