در پانزدهم آگست سال روان میلادی رویدادی که باور آن برای خیلیها دشوار و حتی
ناممکن به نظر میآمد در افغانستان اتفاق افتاد. این اتفاق بزرگ ختم اشغال و
فروپاشی نظامی بود که در طول بیست سال بالای مسلمانان افغانستان تحمیل شده بود.
مسلمانان افغانستان بعد از بیست سال مبارزه کمر اشغالگران را یکبار دیگر در این
سرزمین شکستند و ابر قدرت متکبر جهان را به زانو در آوردند. اما این تحول بزرگ
قدرتهای بزرگ منطقوی را بیشتر از قبل متوجه افغانستان ساخت تا فرصت یابند و در پی
حصول اهداف خود با حکومت جدید وارد تعامل نزدیکتر گردند. از آن جمله میتوان به
کشور چین اشاره کرد که در این مقطع سهم بیشتری در ایجاد روابط با افغانستان داشته
و وعده کمکهای بسیاری را در بخشهای مختلف به حکومت جدید افغانسان داده است. این
کشور همچنان در تلاش است تا روابط خود را در بخشهای مختلف با دولت جدید افغانستان
مستحکم سازد. اما چین در افغانستان چه میخواهد و اهداف پشت پردهای که این کشور
در پی آن است چیست؟
از جمله اهدافی که چین در افغانستان به دنبال آن است منافع امنیتی این کشور میباشد
که با دسترسی به حکومت جدید میخواهد از آن محافظت کند. فعالیت گروههای نظامی
مسلمان چون جنبش اسلامی ترکستان شرقی در دو طرف مرز بین افغانستان و چین مقامات
امنیتی این کشور را به شدت نگران ساخته و با باور آنها فعالیت این گروهها میتواند
امنیت داخلی چین را به چالش بکشد. جنبش اسلامی ترکستان شرقی متشکل از اقلیت مسلمان
ایغور در چین است که مخالف سیاستهای سرکوب گرایانی این دولت میباشد که در منطقهی
سینکیانگ در همسایهگی افغانستان زندگی میکنند. اسناد زیادی به رسانهها درز کرده
است که نشان میدهد نهادهای امنیتی چین مسلمانان ایغور را تنها به خاطر اعتقادات
دینی شان زندانی و شکنجه میکند. گفته میشود که دولت چین از پایان سال 2016 بر
شدت سخت گیریها نسبت به مسلمانان ایغور افزوده و برای تحت فشار قراردادن بیشتر
آنها اردوگاههای کار اجباری ساخته است. گفته میشود که حداقل یک میلیون تن از
مسلمانان ایغور در این مکان نگهداری میشوند و از بسیاری از آنها پس از ورود رد
پایی دیگری نمیتوان یافت. همچنان بنابر اسنادی که به دست رسانهها رسیده حتی ساده
ترین کار مثل گذاشتن ریش و یا استفاده از چادر یا عبادت از جمله اعمال مشکوک از
نظر حکومت چین به شمار میرود. این اعمال وحشیانه و هولناک حکومت چین باعث شده تا
گروههای چون جنبش اسلامی ترکستان به هدف دفاع از مسلمانان ایغور به پا خیزند.
حکومت چین نیز به منظور جلوگیری از فعالیت این گروهها تلاش میکند تا با
نزدیکی به حکومت جدید افغانستان راهی برای مهار این گروهها پیدا کند. و به نحوی
در مقطع کنون که طالبان به شدت نیاز به حمایت و کمک یک کشور قدرت مند دارتد تلاش
میکند آنها را تحت فشار قرار داده تا در این قسمت با آنها همکاری کنند. از آنجایی
که تحریک اسلامی طالبان به چین به عنوان محتمل ترین حامی آینده خود نگاه میکنند،
بنابراین مجبور خواهند بود در مقابل خواستههای چین از خود نرمش نشان دهند. حتی تحریک
اسلامی طالبان برای راضی ساختن چین چندین بار با ایغورها تماس گرفته و از آنها
خواستهاند که از جهاد علیه حکومت چین دست بکشند، اما به نظر میآید که حکومت چین
با این روی کرد تحریک اسلامی طالبان راضی نبوده و حتی منابع خود تحریک اسلامی طالبان
به این اشاره داشتهاند که چینیها پیشتر به آنها گفتهاند که میخواهند ایغورها
به آنها تحویل داده شود. در حال حاضر تحریک اسلامی طالبان در دو راهی راضی ساختن قاتل
مسلمانان چین، و ناراض ساختن افراد خود مواجع میباشند. چنانچه انتخاب این مسیر
برای جلب رضایت حکومت ظالم چین میتواند برای آنها عواقب خطرناکی داشته باشد.
با این وجود روی کردی که تحریک اسلامی طالبان بعد از ایجاد دولت خود روی دست
گرفتهاند بسیار خطرناک و زیان بار برای این گروه خواهد بود. شکی نیست که چین
بزرگترین دشمن مسلمانان است و نزدیکی با آنها تصویر نامطلوبی از تحریک اسلامی
طالبان برای سایر مسلمانان ترسیم خواهد کرد. این در حالی است که مسلمانان ایغور در
سیکیانگ و مسلمانان مظلوم و بی دفاع کشمیر زیر تسلط هند به سوی آنها چشم امید
دوخته انتظار دارند به دستتان آنها از زیر ظلم و شکنجه نجات یابند. برای تحریک
اسلامی طالبان باید اسلام و دفاع از مسلمانان از هر اولویت دیگری مقدم تر باشد. تحریک
اسلامی طالبان به راستی اگر ادعای داشتن یک دولت اسلامی را دارند نباید به قیمت
خون مسلمانان با دشمنان آنها معامله کند، باید دست رد به سینه این دشمن سفاک
مسلمانان ایغور زده و به آنها بفهماند که رابطه داشتن با کشورهای که دست شان به خون
مسلمانان آلوده است در شأن دولت اسلامی نبوده و حاضر نیست حتی یک قطره خون آنها را
به معامله گیرد. آنها باید از گذشتهگان خود درس بگیرند و آنها را سرمشق خود قرار
بدهند که چگونه مسلمانان در موجودیت دولت اسلامی (خلافت) با عزت و شوکت میزیستند
و مطمئین بودند که دولت شان یعنی (خلافت) همانند سپر در مقابل شان قرار داشته و از
قطره قطره خون آنها در برابر دشمنان شان دفاع میکند.