واقعیت جیوپولیتیک بین المللی، پویایی و تحول
دایمی آن میباشد. دلیل اساسی این تغییر؛ تحول، ظهور و افول قدرت دولت ها میباشد.
مبداء (ایدیولوژی)،
صنعت، اقتصاد، جغرافیا، منابع طبیعی، نفوس، اقلیم و پیشرفت ساینسی و تکنالوژیک در
ایجاد، تعدیل و توسعه قدرت دولت ها نقش اساسی دارد. به همین دلیل است که دولت ها در روابط ذات
البینی شان در رقابت دایمی قرار دارند. مسلمانان نیز به عنوان امت شاهد و امت وسط
نیاز دارند برای انجام مکلفیت شرعی خویش در دارالابتلاء که اظهار و حمل اسلام به
بشریت است قدرت را مطابق احکام اسلام؛ بدست آورده به توسعه و استفاده آن بپردازد.
از آغاز انقلاب صنعتی، یکی از منابع طبیعی استراتیژیک
که در پیشرفت صنایع و جیوپولیتیک بین المللی نقش اساسی داشته است هایدروکاربن ها
(ذغال سنگ، نفت و گاز) بوده است. داشتن ذخایر، صنعت کشف، استخراج و پروسس این
منابع نقش تعین کننده در قدرت کشورهای مانند بریتانیا، جرمنی، فرانسه، ایالات
متحده امریکا در قرون نزدهم، بیستم و حتی بیست یکم داشته است. اگر خلافت عثمانی به
ثقافت اسلامی زمان پیامبر (ص)، خلفای راشدین و میراث علمی قرون 8 الی 12 خلافت عباسی ادامه میداد به گمان اغلب انقلاب صنعتی بجای
اروپای غربی؛ در سرزمین اسلامی رخ میداد. در نتیجه خلافت اسلامی قدرتمندتر شده و
به حیث یک دولت پیشرفته و صنعتی به حیات خویش در جیوپولیتیک بین المللی ادامه میداد. در آنصورت میتوانست به منظور اظهار دین
اسلام، از منابع فراوان هایدروکاربنها و منرالهای استراتيژیک قلمرو خویش نیز استفاده
اعظمی مینمود.
چون صنعت در نتیجه ابتکار، اختراع و پیشرفت
ساینس و تکنالوژی همواره در حال انکشاف است. نقش هایدروکاربن ها به دلیل تغییر
اقلیم، کاربن زدایی اقتصاد جهانی، انقلاب صنعتی چهارم، تقویت صنعت نظامی، هوش
مصنوعی و شبکه های 5 جی به شکل تدریجی در حال کاهش است و جایگاه خویش را به منرالهای
استراتیژیک واگذار میکند. این امر رقابت شدید میان دولت های قدرتمند صنعتی و غیر
صنعتی را به میان آورده که در حال تشکیل جیوپولتیک جدید بین المللی است. همانندی
که امپراطوری های گذشته بر طلا، برونز و نفت متکی بودند قدرتهای فعلی و آینده به
منرال های استراتیژیک متکی میباشند.
چون در وضعیت فعلی مسلمانان به حیث یک امت واحد
اسلامی نقش خویش را در جیوپولیتیک بین المللی کاملا از دست داده است مهم است که از
شرایط و وضعیت متغیر جیوپولیتیک مذکور اگاهی پیدا کنیم. این امر برای نهضت دوباره
امت اسلامی یک شرط اساسی است. در این نوشته تلاش شده است به نقش منرالهای استراتيژیک در جیوپولیتیک
جدید بین المللی، رقابت دو قدرت صنعتی امریکا و چین، وضعیت فعلی امت اسلامی در این
رقابت و راه حل آن بپردازیم.
منرالهای
ستراتيژیک و نقش جیوپولیتیک آن
در جریان دو جنگ جهانی ایالات متحده امریکا طوری قدرت اول جهان شد که هیچ رقیب صنعتی، استراتیژیک
و اقتصادی نداشت. شوروی در زمان جنگ سرد صرف میتوانست رقیب استراتیژیک باشد نه
رقیب صنعتی، منرالی و اقتصادی. اما چین فعلا به حیث یک رقیب استراتیژیک، صنعتی،
اقتصادی و منرالی در برابر امریکا ظهور کرده است. این تغییر جیوپولیتیک به تدریج
زمینه چند قطبی شدن نظم بین المللی را نیز فراهم خواهد کرد. رقابت میان بازیگران
قوی نظم بین المللی در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، صنعتی، تکنالوژی و فکری همواره
جریان دارد. یکی از عرصه های مهم این رقابت جیوپولتیکی، رقابت برای تامین منابع
انرژی و منرالها است که در قرن بیستم بیشتر بر هایدروکاربن ها تمرکز داشت اما در
قرن بیست یکم این رقابت به سوی منرالهای استراتیژیک در حال تحول است.
انتقال از انرژی هایدروکاربن ها به سوی انرژی
پاک (آب، آفتاب، باد و هسته ایی) کشورهای صنعتی را در وضعیت جدید رقابت بین المللی
قرار داده است. چون تولید انرژی پاک اساسا بر تکنالوژی متکی است که نیازمند
منرالهای استراتیژیک میباشد. تولید توربین ها، پنل ها آفتابی، شبکه های برق، وسایط
نقلیه برقی، انرژی هستهیی و بتریها بدون منرالهای چون مس، لیتیوم، نیکل، گرافایت،
سیلیکان، کوبالت، یورانیوم و فلزات نادره امکان پذیر نیست. از سوی دیگر منرالهای استراتیژیک عنصر اساسی
تولید تسلیحات نظامی مانند تحت البحری، طیاره های جنگی ثقیل، دستگاه های متحرک
میزایل، تسلیحات هسته ای و بیولوژیکی میباشد.
نظر به واقعیت متذکره تقاضا برای منرالهای استراتیژیک
به سرعت در حال افزایش است. اداره بین المللی انرژی (IEA) پیشبینی میکند که تا 2040 تقاضا
برای منرالهای استراتیژیک صرف به منظور اقلیم حد اقل 4 برابر افزایش می یابد.
گزارش 2020 بانک جهانی نشان میدهد که تولید لیتیوم و کوبالت تا سال 2050 در حدود
500% افزایش خواهند یافت تا بتواند تقاضای انرژی پایدار را مرفوع کند. از سوی دیگر
تقریبا تمام تولید منرالهای استراتیژیک توسط قدرتهای صنعتی (چین، ایالات متحده امریکا،
جرمنی، بریتانیا، فرانسه، روسیه...) صورت میگیرد اما هنوز نتوانسته اند که تمام
نیازمندی خویش را رفع کنند. سیاست کشورهای مذکور متمرکز بر اینست که مواد خام این
منرالها را از کشورهای غیر صنعتی و عقب مانده تامین میکنند.
ظرفیت
صنعتی، رقابت و اقدامات چین و امریکا
از 1913-1949 امریکا در صنعت منرالهای استراتیژیک
تسلط جهانی داشت و به دلیل تسلط اش بر معادن و تولید آن در کانادا، امریکای مرکزی
و جنوبی کاملا خودکفا بود یعنی از لحاظ منرالی قدرت اول آن دوره محسوب میشد. اما
امروز امریکا به کمبود شدید منرالهای استراتیژیک به دلیل ذخیره های محدود، تولید
کوچک داخلی، وابسته گی بر واردات خصوصا چین که رقیب اش است مواجه میباشد. از 1954
الی 2019 تعداد منرالهای که باید امریکا از بیرون وارد کند از 21 منرال به 58
منرال رسیده است. صنعت منرالهای مانند گالیوم، تنتالوم، منگنیز و نیوبیوم امریکا
کاملا از بین رفته است. در 2023 امریکا در 25 منرال، و بیشتر از50% بر واردات چین
وابسته بود. به باور گزارش سال 2023 وزارت دفاع امریکا، این دولت در حالت جنگ با
چین در 69 منرال به کمبود شدید مواجه خواهد بود. امریکا صرف 1% ذخایر گرافایت را
در خاک خود دارد و هیچ تولید داخلی انتیمونی ندارد و مقدار بسیار محدود انتیمونی
را ذخیره ساخته است. امریکا 63% انتیمونی، قسمت اعظم گالیوم، جرمنیوم و گرافایت را
از چین وارد میکند.
چین در پروسس مس، نیکل، کوبالت، انتیمونی،
گرافایت، فلزات نادره و لیتیوم تسلط جهانی دارد. چین به دلیل ظرفیت بزرگ صنعتی در
تولیدات نهایی صنعت مانند توربینها و وسایط نقلیه، بزرگترین عرضه کننده در مارکیت
جهانی است. در حدود 60% لیتیوم، 48% انتیمونی،
77% تولید گرافایت جهان در چین صورت میگیرد و اکنون در حال مبدل شدن به قدرت اول
منرالی جهان است. تسلط چین بر پروسس و تولید منرالهای استراتیژیک زمینه نفوذ سیاسی
بر سایر کشورهای صنعتی مانند امریکا را مساعد ساخته است. پروژه کمربند و راه چین
تسلط قدرت های صنعتی اسبق (ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا و جاپان) را شدیدا به
چالش کشیده است. این ابتکار چین شامل اتصال دیجیتل، زیربنایی و تجارتی است که هم دسترسی
به معادن منرال های استراتیژیک را تسهیل میکند و هم به مقدار زیاد این منرال ها
برای اجراء این پروژه نیاز دارد. این پروژه بزرگ به دنبال ایجاد اتصال چند بعدی
میباشد که شامل اتصال/ادغام خشکه، بحری، هوایی، سایبری، مخابراتی (شبکه های 5جی،
هوش مصنوعی) است.
رقابت شدید برای منرال های استراتیژیک باعث شد
که ایالات متحده امریکا و جاپان در 2008 و اتحادیه اروپا در 2011 لیست این منرال
ها را ترتیب کند. انتخاب منرالها در این لیست بر اهمیت و امنیت راههای لوژستیکی
آسیب پذیر تمرکز دارد. کشورهای مذکور به دنبال تثبیت جایگاه قوی در جیوپولیتیک در
حال تغیر میباشند که در نتیجه ظهور چین به حیث یک قدرت صنعتی به میان آمده است. در
اصل قدرت های صنعتی قرن بیست یگانه تشکیل دهنده اقتصاد جهانی نیستند بلکه چین قسمت
اعظم آن را تحت کنترول خود آورده است.
امریکا این نوع نفوذ چین را یک خطر جدی
جیوپولیتیکی به خود تلقی میکنند. و فعلا با متحدین منرالی خویش (جاپان، کوریای
جنوبی، استرالیا و فلپین)، امارات متحده عربی و عربستان سعودی، از طریق تطبیق
پالیسی اقتصادی بازدارنده[1] (تحریم، تعرفه، کنترول صادرات، جذب سرمایه، تمرکز به صنایع داخلی) در جستجوی راههای
بدیل برای دور شدن از وابسته گی به چین میباشد. ایالات متحده امریکا از سال 2019
جنگ تکنالوژیک و اقتصادی را با چین آغاز نموده است. امریکا مستقیما بر صنعت Semi-Conductor و نفوذ شرکتهای چینی مانند Huawei حمله نمود و در صدد کاهش نفوذ اش در مارکیت جهانی تکنالوژی معلوماتی و ارتباطی (ICT) است.
در عکس العمل اقدامات امریکا، چین بعد از 2023 صادارت
منرال های گالیوم، جرمنیوم، انتیمونی[2] و
مواد که استفاده دوگانه نظامی و ملکی دارد را به ایالات متحده امریکا منع قرار
داده است. چین در سپتمبر 2024، صادرات انتیمونی را محدود ساخت که در نتیجه آن قیمت
های آن دو برابر بالارفت. چین در سال 2010 با استفاده از تسلط در تولید و صادرات،
مقدار صادرات منرال های استراتیژیک را 40% کاهش داد و صادرات خویش را به کشور
جاپان به دلیل منازعه جزایر سنکاکو و دیویو متوقف ساخت. به این معنی که چین از
نفوذ خویش برای اهداف جیوپولتیکی استفاد میکند. بدلیل آنکه تاکنون هنوز بدیل برای
صادرات منرالی چین وجود ندارد، امریکا نمی تواند بر این واردات چین تعرفه وضع کند
در غیر آن صنعت آن ضربه شدید خواهد خورد.
جایگاه سرزمینهای اسلامی
منابع نفت و گاز عربستان، ایران و کشورهای
خلیج، طلا قزل-قم ازبکستان، یورانیوم قزاقستان و نایجیریا، سلفر، پوتاشیم،
کلوراید، سودیم، سلفیت و گاز ترکمنستان، کولتان و تنتالوم سیاه کانگو، تیتانیوم
سیریلیون، مس، لیتیوم، جست، سرپ و طلا افغانستان، مس و طلا بلوچستان را صرف به حیث
مثالهای کوچک میتوانیم مطرح کنیم. ثروت منرالهای استراتیژیک امت اسلامی فوق
العاده بزرگ است که نمی توان در این نوشته آن را بیان نمود.
اما جایگاه سرزمینهای اسلامی در رقابت
جیوپولیتیکی بر سر منرالهای استراتیژیک عینا مانند جایگاه اش در رقابت جیوپولتیکی
بر سر هایدروکاربن ها میباشد. در عربستان سعودی و کشورهای خلیج نفت فراوان وجود
دارد اما صنعت استخراج و تصفیه نفت در آن هنوز وجود ندارد. همین گونه منرالهای استراتیژیک
سرشار در سرزمین مسلمانان وجود دارد اما صنعت آن وجود ندارد. دلیل آن اینست که
اکتشاف، استخراج، پروسس، تولید و استفاده هر دو؛ هایدروکاربنها و منرالهای استراتیژیک
نیاز به امکانات مالی، صنعتی، تکنالوژیک و علمی دارد و امت اسلامی به دلیل غیر
صنعتی بودن و عدم وحدت تحت دولت واحد خلافت بر منهج نبوت از آنها برخوردار نیست. همچنان
دولت صنعتی اسلامی که از منرالهای استراتیژیک امت اسلامی برای اظهار دین و حمل
پیام اسلام استفاده کند هنوز وجود ندارد. دولت های صنعتی کفری مانند چین و امریکا
منابع منرال های استراتیژیک امت اسلامی را از طریق تحمیل نسخه دولت-ملت و نشنلیزم،
حکام خاین، سرمایه گذاری، انتقال تکنالوژی، قرضهها و پالیسیهای استثماری دزدیده
و برای اهداف جیوپولتیکی خویش از آن استفاده میکنند. نظام های غیر شرعی شاهی،
جمهوری، فدرالی و هر نظام دیگر در قالب دولت-ملت با مرزهای استعماری فعلی در
کشورهای اسلامی هیچگاه نمی توانند از ثروت منرالهای استراتیژیک امت اسلامی برای
توسعه صنعتی و ابرقدرت شدن امت اسلامی و انجام مکلفیت اظهار دین اسلام استفاده
نماید. دلیل عمده آن عدم استقلال و غیر صنعتی بودن شان است که در نتیجه آن از لحاظ
سیاسی، اقتصادی، دفاعی، امنیتی و انکشافی در چنگال استعماری قدرت های بزرگ صنعتی
چون چین و امریکا قرار گرفته اند. در صورت دوام حکومت های مذکور امت اسلامی مانند
امروز، صرف تهیه کننده مواد خام منرالهای استراتیژیک و مارکیت برای فروش صنایع
پیشرفته (تسلیحات نظامی، تکنالوژی هستهیی، طیارهها، موترهای برقی، توربینها،
وسایل برقی، وسایل طبی ...)کشورهای قدرتمند صنعتی باقی خواهند ماند و این به تنهایی خود یکی از عوامل وابستگی سرزمینهای
اسلامی به قدرتهای کفری میباشد.
راه حل در کجاست
سرزمین مسلمانان از ثروت فراوان معادن به شمول
منرالهای استراتیژیک برخوردار است که برای صنعتی شدن و ابر قدرت شدن کافی میباشد.
اما به دلیل نبود دولت واحد، صنعتی و قوی خلافت بر منهج نبوت در فقر، عقب مانده
گی، تفرقه سیاسی، بیسودای، نا امنی، قرضداری و از همه مهمتر تحت نفوذ و استثمار
قدرتهای بزرگ صنعتی مانند چین و امریکا قرار دارد. برای بیرون رفت از این وضعیت
اسف بار نیاز است مسلمانان بر منابع طبیعی، منابع علمی و اسلام عزیز تمرکز کنند و
از طریق راه اندازی سیاست صنعتی اسلامی که بر سیاست حربی اسلام استوار است از سلطه
صنعتی، سیاسی، اقتصادی و فکری قدرت های بزرگ صنعتی مانند چین و امریکا خود را آزاد
کنند.
دولت آینده خلافت برای مدیریت منابع منرالهای استراتیژیک
بر موارد ذیل تمرکز خواهد کرد:
1-تامین امنیت منابع انرژی به شمول انرژی هسته ایی و زیربناء آن؛
2-تسلط کامل بر معادن منرالهای استراتیژیک و ایجاد و توسعه صنعت ماشین آلات اکتشاف، استخراج، پروسس و استفاده آن؛
3-ترتیب و تطبیق پالیسی مشخص برای تحقیق، نوآوری، تولید دانش و تکنالوژی مربوط به منرالهای استراتیژیک؛
4-ایجاد اقتصاد بزرگ صنعتی؛
5-تاسیس و انکشاف صنایع نظامی و ثقیله مطابق سیاست حربی دولت؛
6-راه اندازی سایر صنایع مبتنی بر صنعت ماشین آلات و صنایع نظامی مانند خطوط آهن، مخابرات، تولید و توزیع انرژی و ترانسپورت.
سرزمینهای
اسلامی بدون نبود دولت مقتدر خلافت بر منهج نبوت قادر نیستند تا ازین منابع به نفع
امت و توسعه آن و اظهار دین به سایر بشر استفاده نمایند، پس این فرض است بسوی خلافت بر منهج نبوت رفت تا هم از استعمار
منرالهای ااستراتیژیک سرزمینهای اسلامی از سوی امریکا و چین جلوگیری کرد و هم
رهبری استفاده از آن را در صنعت نظامی و ملکی بدست گرفت.
[1] Economic Deterrence
[2] -گالیوم، جرمنیوم و انتیمونی مواد اساسی برای
تکنالوژی دفاعی و تولید نسل جدید چیپ های پیشرفته میباشد.