امریکا ۱۹ سال قبل با شعارهای عوامفریبانه (از قبیل
پیشرفت، رفاهی اقتصادی، دولتسازی، تأمین امنیت و صلح) با طیارههای بیپیلوت به
افغانستان حمله نمود و این کشور را رسماً اشغال کرد. و نظام «جمهوریت و دموکراسی»
را منحیث ساختار سیاسی حکومتداری در افغانستان به معرفی گرفت. در طول ۱۹ سال،
فرمانروایان نظام جمهوریت برای ترویج و تحکیم ارزشهای این نظام تلاش نمودهاند
تا هرگونه موانع فرا راه این نظام را هدفمندانه و بهگونهی زنجیرهیی از صحنه
بردارند. ترور چهرههای سرشناس احزاب اسلامی، قتل متنفذین اقوام و رهبران قبایل و سلاخی
قلم بدستان و فعالین رسانهیی و سیاسی نمونههای بارز قتلهای زنجیرهیی میباشد
که تحت چتر جمهوریت بههدف نهادینهسازی این نظام بوقوع پیوستهاست.
حکومت افغانستان در طول ۱۹ سال همواره تلاش نموده تا دموکراسی
و جمهوریت را منحیث ارزشهایی که مردم افغانستان را از بدبختی نجات داده و زندگی
با آرامشی را به آنان فراهم میکند، تعریف نماید. اما نظام جمهوریت نه تنها اینکه
در شرایط زندگی افغانها بهبود و تغییرات مثبت نیاورد؛ بلکه «وحشت و ترور» تحت چتر
این نظام در سراسر افغانستان فراگیر شده است. چنانچه روزانه صدها افغان -به شمول
زنان و اطفال- بهگونهی وقاحتبار آن در پیش چشمان جامعه جهانی به رهبری امریکا،
ملل متحد و دهها سازمانهای حقوق بشری سلاخی میشوند. از سوی دیگر، نظام فعلی به
حدی نابکار و فرسوده است که حتی از حامیان و افرادی که در راستای تحکیم این نظام
گلو پاره کردهاند، حفاظت کرده نمیتواند؛ چی برسد به اینکه از جان و مال تمامی
افغانها دفاع کند.
از طرفی میبینیم که حکومت بارها این مسأله را به رخ مردم
میکشند که با برگشت طالبان دستآوردهای ۱۹ سالهی این نظام از بین خواهد رفت. اما
سوال اینجاست که آیا نظام فعلی جمهوریت بهجزء ناامنی، وحشت، جنگ، قتلهای
زنجیرهیی، فساد اداری و فحشاء دستآوردهای دیگری هم دارد که افغانها را از از
دست دادن آن میهراساند؟ این یک حقیقت غیرقابل
انکار است که مردم افغانستان نسبت به هر نظام و ساختار دیگر، از وحشت نظام جمهوریت
به ستوه آمدهاند و نالههای رهایی از این آفت و بدبختی را روزانه فریاد میزنند. زیرا
جمهوریت در طول ۱۹ سال به هیچ فردی، به شمول زنان و اطفال، کوچکترین رحم نکرده و هیچ
متاعی تحت چتر وحشت جمهوریت بیارزشتر از خون افغانها برای سردمداران جمهوریت نبودهاست.
از سوی دیگر، امریکا پس از ۱۹ سال حضور نظامی در افغانستان
در میدان نظامی با ناکامی فاحشی روبرو شده است؛ از اینرو، دوکتورین نظامی امریکا
فرار از میدان جنگ و توسل به سناریوی سیاسی را منحیث راهکار موثر برای فایق آمدن
به قضیهی افغانستان پیشنهاد کردند که در اثر آن امریکا به حضور نظامی خود در این
سرزمین خاتمه داده و نوع حضور خود را از حالت نظامی به حالت استخباراتی و استعماری
تغییر میدهد. بناء یکی از نشانههای بارز چنین تغییر -از حالت نظامی به حالت
استخباراتی- توطئههای پنهان، قتلهای مرموز و پالیسیهای هدفمندانه میباشد که
شاهد چنین رخدادها در ماههای اخیر در افغانستان، مخصوصاً در پایتخت، بودهایم.
مسلمانان افغانستان اینرا باید بدانند که سنجیدهترین راه
بیرونرفت از این حالت اسفبار و وحشتناک نه گفتن به «جمهوریت و دموکراسی» و بیزاری
جستن از دستآوردهای ۱۹ سالهی این نظام میباشد. و در عوض دست به دست هم داده و نظام
سیاسی اسلامی تحت چتر «خلافت» را تأسیس نمائیم. زیرا تاریخ گواه است که تحت چتر
نظام خلافت، نه تنها اینکه مال، جان و ناموس مسلمانان مصؤن بوده بلکه از اتباع
غیرمسلمانان خلافت در برابر هرگونه تهدید دفاع صورت میگرفت. و ارتش خلافت به قیمت
جان خویش از عزت و خون اتباع خویش دفاع میکرد و هیچ توطئهگرانی جرئت این را
نداشت تا مسلمانان را بمنظور تأمین منافع و اهداف شوم شان دستخوش بازیهای سیاسی
خویش قرار دهند. در شرایط فعلی مسلمانان به رهبرانی نیاز دارند که از جان و مال تمامی
مسلمانان هممانند فرزندان خویش محافظت کنند. اما در شرایط فعلی متأسفانه رویبضهها
(احمقهای بیعقل) بالای مسلمانان حکومت میکنند که نه از میان مردم برخاستهاند؛
نه آنها به مردم و نه مردم به آنها هویت دارند، و نه آنها پروای کشته شدن مسلمانان
را دارند. و تا زمانیکه مسلمانان به تغییر حالت فعلی از طریق چنگزنی به ریسمان
الله سبحانهوتعالی تلاش نکنند، از شر وحشت نظامها و بحرانهای فعلی بشری رهایی
نخواهند یافت. و تنها خلیفهی مسلمین تحت چتر «خلافت» است که میتواند هممانند
سپر از جان، مال و عزت اتباع اش حفاظت کند. چنانچه ابوهریره از پیامبر صلی الله
علیه وسلم روایت میکند که ایشان فرمود:
«إنما الإمام جنه، يقاتل من ورائه، ويتقى
به!»