تحلیل دهلیز واخان و سیاست خارجی دولت اسلامی در قبال دسترسی به بازارهای منطقه‌ای و بین‌المللی
02/09/2025 |

Print


بر اساس گزارش طلوع نیوز، معین تخنیکی وزارت فواید عامه اعلام کرده است که سروی دهلیز واخان تکمیل شده و طراحی آن در جریان است. ساخت این دهلیز از سوی حکومت فعلی به عنوان یک راه‌حل بدیل برای کاهش یا حل مشکل «زندان جغرافیایی» افغانستان همواره مطرح بوده است. این اقدام در جریان توسعه روابط با کشور چین و افزایش تنش‌ها با پاکستان و ایران در حال اجرا می‌باشد.
سوال اصلی
دولت خلافت چگونه می‌تواند مشکل زندان جغرافیایی افغانستان را حل کرده و دسترسی این سرزمین را به بازارهای مهم منطقه‌ای و بین‌المللی تأمین نماید؟ همچنین، اساس روابط این دولت با کشورهایی همچون چین که دارای نظام‌های غیر اسلامی هستند، چه خواهد بود؟
برای پاسخ به این سوال، لازم است واقعیت دهلیز واخان، ماهیت روابط دولت‌های فعلی، سیاست خارجی دولت خلافت و راهکارهای تجارت و صنعت از دیدگاه اسلامی مورد تحلیل قرار گیرد. همچنین، در این بررسی از منابع و دستور دولت خلافت که از سوی حزب‌التحریر به امت پیشنهاد شده است، نیز استفاده خواهد شد.
تحلیل جغرافیایی و تاریخی افغانستان
جغرافیا و قلمرو فعلی افغانستان به‌عنوان یک کشور حائل، میراث استعمار بریتانیای کبیر و روسیه بوده و به‌گونه‌ای طراحی و تنظیم شده است که ایجاد یک دولت مستقل و مقتدر در آن فوق‌العاده دشوار و تقریباً غیرممکن باشد. یعنی هدف، جلوگیری از به میان آمدن یک دولت باثبات و مقتدر در این سرزمین بوده که امپراتوری‌ بریتانیا و روسیه تزار آن را طراحی و تحقق بخشیده‌اند.
تاریخ افغانستان بعد از احمدشاه درانی نشان می‌دهد که ظهور یک دولت مقتدر در این سرزمین به دلیل چالش‌های جغرافیایی، ترکیب قومی، وجود دولت‌های همجوار تقریباً متخاصم و اهداف جیوپولیتیک بین‌المللی غیرممکن گردیده است.
دلیل اساسی ناکامی تمام تلاش‌ها برای ایجاد یک دولت باثبات، قوی و مستحکم در دوره‌های مختلف تاریخ افغانستان (از زمان دوست محمد خان تا حکومت فعلی) این بوده که این تلاش‌ها بر اساس میراث استعماری (دولت حایل) بنا گردیده است. این در حالی است که این میراث، موانع اساسی ذیل را برای ایجاد دولت باثبات و توسعه در افغانستان ایجاد نموده است:
1.محاط بودن افغانستان به خشکه (زندان جغرافیایی)
2.وجود حکومت‌های متخاصم در همسایگی افغانستان
3.تقسیم اقوام مختلف میان افغانستان و کشورهای همسایه
راه‌حل اساسی برای ایجاد یک دولت مقتدر اسلامی در افغانستان، رهایی از میراث استعماری و نقشه سیاسی تحمیل‌شده از سوی قدرت‌های جهانی است. این امر زمانی ممکن خواهد شد که به‌جای مفهوم «دولت-ملت حایل»، عقیده اسلامی و احکام شرعی مبنای دولت‌سازی قرار گیرد. مرزهای ملی شکسته شود و تمام اقوام افغانستان و کشورهای منطقه می‌توانند تحت یک ساختار واحد اسلامی متحد شوند.
بر اساس ماده اول دستور دولت خلافت: "عقیده اسلامی اساس دولت را تشکیل میدهد؛ چنان چه به موجودیت هیچ چیزی در کیان، سیستم و محاسبه دولت و یا هر چیز دیگری که متعلق به آن باشد، اجازه داده نمی شود؛ مگر در صورتی که عقیده اسلامی اساس آن را تشکیل دهد. در عین حال، عقیده اسلامی اساس دستور و قوانین شرعی شمرده میشود. در این جا نیز به وجود هیچ چیز دیگری منحیث دستور و قوانین اجازه نیست؛ مگر این که ناشی و برگرفته از عقیده اسلامی باشد."
بناء تلاش حکومت فعلی برای ایجاد یک دولت مقتدر هیچ تفاوتی با تلاش‌های حُکام قبلی افغانستان بعد از احمدشاه ابدالی ندارد. چون طرح شان مبتنی بر میراث استعماری (دولت-ملت حائل) میباشد و به گمان اغلب به سرنوشت تلاش‌های قبل دچار می‌گردد. اینکه حکومت فعلی در دو سال اخیر اعمار و ساخت دهلیز واخان را به حیث بدیل راه‌های مواصلاتی پاکستان و ایران عنوان می‌کند، چیزی جز تداوی علایم مرض به عوض خود مرض نمی‌باشد. علاوه بر مورد فوق با در نظرداشت واقعیت های ذیل که در دهلیز واخان وجود دارد، نمی توان مشکل زندان جغرافیایی افغانستان را از این مسیر حل کرد:
چالش‌های دهلیز واخان
حکومت‌های پاکستان و ایران که در اصل دنباله‌رو سیاست غرب در قبال حکومت فعلی هستند؛ از راه‌های مواصلاتی که از قلمرو شان عبور می‌کند به حیث یک حربه/وسیله نفوذ سیاسی علیه حکومت فعلی مورد استفاده قرار میدهد. به همین دلیل حکام افغانستان در جستجوی راه‌های بدیل می‌باشند.
اگر فرض کنیم دهلیز واخان اعمار شود چه تضمینی وجود دارد که دولت چین که از لحاظ شرعی یک کشور محارب با مسلمان‌ها است و قلمرو ترکستان شرقی را اشغال نموده و بدترین ظلم را بر مردم مسلمان آن روا می‌دارد، از این دهلیز مواصلاتی به حیث حربه سیاسی/وسیله نفوذ استفاده نکند.
سیاست دولت چین در قبال افغانستان سیاست استعماری و امنیتی دارد. این سیاست خویش را در قبال موضوع دهلیز واخان نیز دنبال می‌کند. با آمدن حکومت جدید در افغانستان اعطاء قراردادهای فلزات استراتیژیک مانند طلا و مس؛ و قراردادهای نفت نشان‌دهنده دید استثماری/استعماری دولت چین است. از سوی دیگر پالیسی جابجایی اتباع اصلی (چینایی‌های هن) در ترکستان شرقی (ایالت سنکیانگ) چین به عوض مردم مسلمان ایغور و مطرح نمودن موضوع مسلمانان ایغور با حکام فعلی افغانستان نشان دهنده دیدگاه سیاسی دولت چین است.
طرح «کمربند و راه» (Belt and Road Initiative) چین هیچ دهلیز مواصلاتی‌ای را از افغانستان در نظر نگرفته است. در مقابل، چین بر توسعه دهلیز اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) و مسیرهای تجاری آسیای میانه متمرکز است. این مسئله نشان می‌دهد که حتی در صورت احداث دهلیز واخان، افغانستان در طرح‌های استراتژیک چین جایگاهی نخواهد داشت.
در صورت احداث دهلیز واخان، چین از نفوذ گسترده‌تری در اقتصاد، صنعت و تکنولوژی افغانستان برخوردار خواهد شد که از لحاظ شرعی، غیرقابل قبول است. همان‌گونه که امریکا، بریتانیا، آلمان، فرانسه و روسیه به دنبال تسلط اقتصادی و صنعتی بر کشورهای ضعیف هستند، چین نیز سیاستی مشابه را دنبال می‌کند. بدون داشتن یک سیاست صنعتی اسلامی، گسترش روابط اقتصادی با چین می‌تواند به استثمار اقتصادی افغانستان منجر شود.
نقد سیاست خارجی دولت حاکم
طالبان در روابط خود با چین و احداث دهلیز واخان، به دنبال یک سیاست اقتصادی-محور هستند. اما از لحاظ شرعی، ماموریت همه مسلمانان و دولت اسلامی اینست که اسلام را در زندگی بشر حاکم سازند و تنظیم امور اقتصادی باید جزء این ماموریت کلان باشد نه اصل آن. در این مورد ماده 187 دستور دولت خلافت چنین صراحت دارد:
"اسلام قضیه سیاسی امت است که در قدرت دولت اش تمثیل می‌شود. همچنان تطبیق درست احکام اسلامی و استمرار بر حمل دعوت آن به جهان از جمله قضیه سیاسی امت به شمار می‌رود."
از لحاظ شرعی فرض است که سیاست خارجی دولت اسلامی باید بر خطوط اساسی حمل پیام اسلام به جهانیان (دعوت و جهاد) باشد و برای پیشبرد این سیاست خارجی بدون شک که استطاعت سیاسی، فکری، صنعتی، اقتصادی و تکنالوژیک نیاز می‌باشد تا در قلب دولت‌های غیر اسلامی ارهاب و ترس را ایجاد نموده و در زمان معرکه جهاد با اردوی دولت اسلامی باعث شکست شان گردد. در مورد اینکه حمل دعوت، وظیفه اساسی دولت اسلامی است، دستور دولت خلافت چنین صراحت دارد:
ماده یازدهم:"حمل دعوت اسلامی از مکلفیت اصلی دولت می‌باشد."
همچنان ماده 188 نیز چنین صراحت دارد:
 "پیشبرد دعوت اسلامی محوری است که سیاست خارجی دور آن می‌چرخد و به اساس آن روابط دولت با دیگر دولت‌ها برقرار می‌گردد."
نتیجه‌گیری
دهلیز واخان، به عنوان یک راهکار موقتی، نمی‌تواند مشکل بنیادی زندان جغرافیایی افغانستان را حل کند. علاوه بر این، تعامل با دولت چین که یک کشور استعمارگر و محارب می‌باشد، منجر به نفوذ استعماری چین در افغانستان خواهد شد. سیاست خارجی دولت اسلامی باید بر اساس عقیده اسلامی و حمل دعوت تنظیم شود و در راستای ایجاد یک نظام صنعتی، اقتصادی و تکنولوژیک مستقل تحت چتر دولت خلافت حرکت کند.




   ارسال نظر