وقتی حضرت عمر (رض) در برابر قرآن‌کریم تسلیم شد
07/29/2022 | عمرخلیل بلخی

Print


حضرت عمر شمشیر بُرنده‌اش را به کمر بست و با خشم از خانه بیرون شد. در ذهنش هیاهویی برپا بود و پلان قتل پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم را داشت. در مسیر راه شخصی از مسلمان شدن خواهرش برای وی خبر داد. حضرت عمر مسیرش را تغییر داد و به طرف خانه‌ی خواهرش حرکت کرد. زمانی‌که درب خانه‌ی خواهرش را دق‌الباب می‌کرد صداهای عجیبی به‌ گوشش رسید. وقتی درب خانه باز شد از خواهرش پرسید که این صداها چه بود؟ خواهرش می‌خواست که موضوع سخن را تغییر دهد، اما حضرت عمر اِصرار داشت و گفت شنیده‌ام که مسلمان شده‌اید. آنها استدلال می‌کردند در این اثناء حضرت عمر با یک مشت خواهر و شوهر خواهرش را زمین کوب کرد. بعد از خون آلود شدن صورت خواهرش، احساسات حضرت عمر فروکش کرد و گفت: كتابی را كه نزد شماست به من بدهید. خواهرش به او گفت: غیر از پاكان کسِ دیگری اجازه ندارد این کتاب را لمس کند. حضرت عمر خود را پاک کرد و برای نخستین بار آیاتی چند از سوره «طه» را خواند و گفت: چقدر این کلام نیکو و گرامی است! و تصمیم می‌گیرد تا اسلام بیاورد.  مسلمانی‌که در قرن ۲۱ زندگی می‌کند، وقتی داستان مسلمان شدن حضرت عمر را می‌خواند، برایش عجیب و غریب به نظر می‌رسد که چگونه شخصی که تا لحظاتی قبل تشنه‌ی خون پیامبر اسلام بود و پیامش را مایه‌ی تفرقه قریش می‌دانست حالا با خواندن آیاتی چند از این پیام می‌خواهد جزو امت اسلام شود و اسلام بیاورد. چه عجب!!!
حضرت عمر (رض) چه رمز و رازی را با خواندن چند آیت قرآن کشف کرد که شعله‌ی اسلام آوردن را در دل  وجان وی پدید آورد؟ برای درک این موضوع نیاز است تا سیاق تاریخی و واقعیت زبان عربی درک شود.
عرب‌ها در زمان نزول قرآن زندگی فاقد تمدن و پیشرفت داشتند. سبک زندگی آنان بسیار ساده و بسیط بود. آنان از انواع هنرها و علوم بی‌بهره بودند و بیشتر برای بیان احساسات خود از شعر و متن استفاده می‌کردند. ازین‌رو مقام شاعران در میان قبیله بالاتر از هر کسِ دیگر بود. به شاعران احترام ویژه‌یی داشتند. در هر امری از امور زندگی به خصوص در زمان جنگ و صلح با آنان مشورت می‌کردند. هر قبیله به شاعران خود افتخار می‌کرد. عرب در زمان ظهور اسلام به مرحله‌ای از كمال در بلاغت رسیده بود.
 در چنین زمانی پیامبر صلی الله علیه وسلم مبعوث می‌شود و قرآن‌کریم منحیث معجزه برای وی اعطاء می‌گردد. الله سبحانه و تعالی در همه ادوار تاریخ برای پیامبرانش نظر به واقعیت‌ و ضرورت همان زمان معجزاتی اعطاء نموده است. هدف این معجزات این است تا کسانی را که در مقابل پیامبران قدعلم می‌کنند ساکت و عاجز نماید. الله سبحانه و تعالی برای پیامبر صلی الله علیه وسلم قرآن را منحیث معجزه اعطاء نمود و این تنها راهِ به چالش کشیدن انسان‌ها در قرن هفتم میلادی و پس از آن می‌باشد.
آن‌چه عرب را به تشویش واداشته بود اُسلوب بیان قرآن بود که از یک موقف بسیار بالا صحبت می‌کرد و نه تنها عرب بلکه همه‌ای بشر را به چالش و مبارزه فرا می‌خواند. قرآن گاهی مردم را در مورد كل قرآن و یا ده سوره آن به مبارزه می‌طلبد و گاهی می‌گوید اگر می‌توانید یك سوره مثل آن بیاورید.

وَإِن كُنتُمْ فِی رَیبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ
 [23: بقره‌]
«اگر درباره آن چه بر بنده خود (پیامبر) نازل كرده‌ایم‌، شك و تردید دارید، یك سوره همانند آن بیاورید، و گواهان خود را غیر از خدا بر این كار دعوت كنید، اگر راست می‌گویید.»

در نگاه اول این چالش قرآن بسیار ساده به نظر می‌رسد. چون نظر به واقعیت هر متنِ ادبی قابل تقلید است. حتی می‌شود بهتر از آن متن نوشت. چون کسانی‌که با متن سروکار دارند به نیکی می‌دانند که تقلید یک سبک نویسندگی مشخص امکان پذیر است. مثلاً در زبان فارسی یک شخص می‌تواند از سبک شعر حافظ و مولانا و بیدل تقلید کند و همین‌طور به سبک‌ نوشتاری مشهورترین نویسندگان عرب متن بنویسد. ولی به جرأت می‌توان گفت در مورد قرآن این‌گونه نیست و کسی نمی‌تواند از سبک قرآن تقلید کند. از زمان نزول قرآن همواره شعراء و نویسندگان عرب و غیرعرب تلاش کرده‌اند تا مثل قرآن چیزی بنویسند، اما عاجز مانده‌اند.
بدون شک هر متنی که ادعا می‌کند که ریشه در وحی دارد، باید اثبات شود آیا واقعاً از طرف خالق است؟ این متن باید فراتر از ظرفیت انسان و غیرقابل تقلید باشد و انسان نتواند همانند آن بیاورد. گفته می‌توانیم که قرآن یگانه متنی است که نه تکرار شده و نه هم تکرار می‌شود. این یگانه استثناء در زبان عربی و سایر زبان‌های دنیا پنداشته می‌شود و کسی نیز نمی‌تواند همانند آن بنویسد.
چون قرآن به سبک و اسلوبی با مخاطبش ارتباط برقرار می‌کرد و سخن می‌زد که بسیار متفاوت از شیوه‌ی رایج آن زمان بود. چون عرب را عادت بر این بود که به سبک‌ها و لهجه‌های شناخته شده سخن می‌گفتند و در قالب‌های که شعر می‌سرودند قالب‌های ثابت و مشخص بود. اما به اسلوبی که قرآن سخن می‌گوید نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت، شیرینی و جذابیت، چیدن کلمات و رسایی مفاهیم بی‌نظیر است، بلکه از لحاظ لهجه و سبک گفتار متفاوت از تمام لهجه‌های بود که عرب با آن سخن می‌گفت.
در واقع، قرآن نه مانند شعر و نه هم مانند نثر عرب است، تا با اشعار شاعران و نوشته‌های ادیبان مقایسه شود؛ بلكه از نظم و اسلوب ویژه‌یی برخوردار است‌، اسلوبِ تازه كه زبان عربی با آن بیگانه بود و دارای سبك خاصی است كه نظیر آن یافت نمی‌شود.
عرب‌ها که خود صاحب و استاد فصاحت و بلاغت بودند وقتی قرآن را می‌شنیدند درك می‌كردند كه این‌گونه سخن گفتن در میان ایشان هرگز معمول نبوده است و چنین ترکیب کلمات از توانایی بشر خارج است. آنان وقتی گفته‌های خود را با قرآن مقایسه می‌کردند و می‌گفتند قرآن كمال، زیبایی، شیرینی و حلاوتی دارد كه دیگران فاقد آن هستند. بنابراین‌، نمی‌توان قرآن را با سایر گفته‌ها مقایسه كرد. بی دلیل نیست زمانی که حضرت عمر رضی الله عنه برای نخستین بار قرآن را خواند درک کرد که این کلام بشر نیست. چون وی با ادبیات عرب آشنا بود و میدانست که چنین شه‌کاری خارج از توانایی بشر است.
اعجاز و بلاغت قرآن عرصه را بر شاعران و ادیبان عرب تنگ كرده بود و آنان را عاجز ساخته بود. چنانچه، ولید بن مغیره که یکی رهبران با رسوخ قریش بود و در شعر و شاعری دست بالا داشت پس از این‌كه چند آیه از اول سوره غافر را از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنید، چنین گفت: به خدا قسم، از محمد سخنی شنیدم كه شباهت با گفتار انسان‌ها ندارد؛ گفتار او شیرینی خاص و زیبایی بی‌نظیری دارد. گفتاری است كه بر همه چیز پیروز می‌شود و چیزی بر آن پیروز نخواهد شد. اما او برای خنثی كردن تأثیر قرآن گفت: بگویید پیامبر ساحر است.
اگر چالش غیرقابل تقلید بودن و بی‌همتا بودن قرآن را گسترش بدهیم، می‌توانیم به این نیز فکر کنیم که ممکن قرآن توسط کی نوشته شده باشد؟ چهار گزینه ممکن است. عرب، غیرعرب، محمد صلی الله علیه وسلم و الله سبحانه وتعالی.
احتمال این‌که قرآن توسط یک عرب نوشته شده باشد، دقیق نیست. چون از لحاظ شعر و نوشتار هرگاه یک شخص متنی را بنویسد، دیگری می‌تواند به همان سبک بنویسد. اما این معیار در مورد قرآن صدق نمی‌کند. در کنار این در طول چهارده صد سال از چلنج قرآن،  صدها میلیون عرب زبان آمده و رفته‌اند ولی کسی نتوانسته متنی همانند قرآن بنویسد. تمام تلاش‌ها منجر به شکست شده است. زیرا هر وقت یک عرب تلاش می‌کند تا متنِ همچو قرآن بنویسد، متنِ مانند سایر سبک‌های نوشتاری عربی می‌نویسد؛ ولی مانند قرآن نوشته نمی‌تواند. بنابراین با اطمینان می‌توان اظهار داشت که نویسنده‌ی قرآن نمی‌تواند یک عرب باشد. به همین دلیل، گزینه این که قرآن توسط یک غیر عرب نیز نوشته شده باشد باطل است. چون نوشتن چنین متنی بدون دسترسی به زبان عربی ممکن نیست و چالشی که قرآن براه انداخته وقتی یک عرب اصیل نمی‌تواند با آن مقابله کند چگونه ممکن است کسی‌که لسان وی عربی نیست با آن چالش به مقابله برخیزد. بنا براین احتمال این دو گزینه منتفی است.
گزینه‌ی این‌که قرآن ساخته محمد صلی الله علیه وسلم باشد دقیق نیست. پیامبر صلی الله علیه وسلم توسط دشمنانش به این متهم نشده بود که قرآن ساخته‌ی خودش است. اگر آنها علیه پیامبر استدلال می‌کردند به مسائلی می‌پرداختند این‌که قرآن را رویاهای پیامبر می‌نامیدند، تعدادِ دیگری آن را سندی از تمدن‌های گذشته عنوان می‌کردند. گروهی آن را افسانه‌های فارس می‌گفتند. اما نمی‌گفتند که قرآن ساخته‌ی پیامبر است. زیرا آن‌ها از واقعیت زندگی پیامبر آگاه بودند و می‌دانستند که پیامبر صلی الله علیه وسلم شخص یتیم، چوپان و بی‌سوادی بود كه در مکه به دور از تمدن‌های موجود آن زمان زندگی می‌کرد و تا سن‌ّ چهل سالگی‌، شعری نسروده‌، متنی ننوشته و نزد استادی برای کسب علم زانو نزده است. پس چگونه امکان دارد که به یکبارگی متنی بیاورد كه همه ادیبان و دانشمندان از آوردن مثل آن عاجز باشند؟
در ضمن، این متن نه تنها از لحاظ بلاغت همه را مجذوب و غالب خود کند؛ بلکه خبرهای از گذشته‌ها را برساند و در مورد آینده مسائلی را مطرح کند. در عین حال از واقعیت‌های ساینسی که قرن‌ها بعد بشر قادر به کشف آن می‌شود خبر دهد. دارای نظم خاص ریاضیکی باشد. از همه مهمتر پیام آن یک قوم جاهل و منحط را به یک تمدن مبدل ساخته و به گُلِ سَر سبد جهانیان مبدل کند و براساس همین متن این قوم قرن‌ها بر جهان حکومت کنند. تألیف چنین کتاب و نوشتن همچو متن از توانایی بشر خارج است؛ ولو نابغه هم باشد.
پس تنها پاسخی که عقل انسان را قناعت داده و به وی آرامش می‌بخشد همین گزینه‌ی آخری است که قرآن توسط الله سبحانه و تعالی برای پیامبرش نازل گردیده است.
قرآن در مدت ۲۳ سال بر پیامبر صلی الله علیه وسلم در شرایط مختلف و واقعیت‌های متفاوت نازل شده؛ ولی در اسلوب بیان آن اختلاف و تناقضی دیده نمی‌شود. در حالی‌كه اگر یك نویسنده در طی چند سال مشغول نوشتن باشد تناقضاتی در نوشته‌ی وی به چشم می‌خورد، یا سبک نوشتاری وی با گذشت زمان دستخوش تغییرات می‌گردد؛ اما در مورد قرآن این‌گونه نیست.
متأسفانه در عصر فعلی بسیاری از مسلمانان از ثابت ساختن این‌که قرآن کتابی است که از جانب الله سبحانه و تعالی نازل شده، عاجز می‌باشند یا این‌که توسط روش‌های تلاش دارند تا حقانیت قرآن را ثابت سازند که زیاد قابل اعتماد نیست. معمولا ثابت ساختن قرآن توسط اسلوب‌های ذیل صورت می‌گیرد.
اسلوب ساینسی: تعدادی از مسلمان‌ها اسلوب ساینسی را منحیث راهی برای ثبوت قرآن در پیش گرفته‌اند. آن‌ها آیات قرآن را مورد استناد قرار داده و آن‌ را با مسائل ساینسی ارتباط می‌دهند. از نمونه‌های مشهور اعجاز علمی قرآن می‌توان به حرکت آفتاب، نیروی جاذبه، القاح ابرها، زوجیت اشیا، ترتیب مراحل خلقت انسان و ده‌ها مورد دیگر اشاره کرد. جای شکی نیست که قرآن پاره‌ای از واقعیت‌های ساینسی را در خود جا داده و به پدیده‌های ساینسی اشاراتی در قرآن صورت گرفته است؛ اما استوار ساختن حقانیت و ثبوت قرآن بر ساینس بعضی اوقات باعث ایجاد مشکلات و بی‌اعتمادی می‌گردد. چون تحقیقات ساینسی از خود چالش‌ها و مشکلاتی دارد. استدلال به مسائل ساینسی که واقعاً ساینس باشد و بشر توانسته است که آن را کشف و ثابت کند، مشکل ندارد. اما مسائلی که امروز غرب آن را ساینس جلوه می‌دهد، همه‌ای آن ساینس نبوده؛ بلکه بخشی از آن وهم و گمان محققین غربی می‌باشد. بعضی اوقات آنها گمان‌های ۸۰-۷۰ درصدی شان را صد در صد جلوه داده و منحیث یک موضوع ساینسی ارائه می‌دارند و بعدها ممکن با تحقیقات دیگر عکس آن ثابت شود، این موضوع باعث بی‌اعتمادی بعضی‌ها می‌گردد. از این‌رو در استدلال از ساینس باید نهایت دقت شود که بسیاری از مسائلی که واقعاً ساینس ثابت ساخته، برمحور آن استدلال صورت گیرد.
اسلوب ریاضیکی: تعداد دیگری از مسلمان‌ها نظم ریاضیکی قرآن را دنبال كرده‌اند و به نتایج قابل توجه و جالبی رسیده‌اند. این گروه به تعداد سوره‌ها، کلمات، نظم عددی قرآن پرداخته‌اند این‌که یک کلمه خاص چند بار در قرآن آمده. مثلا لغت «شهر» یعنی ماه ۱۲ بار در قرآن آمده. لغت «یوم» یعنی روز ۳۶۵ بار در قرآن آمده. نور و تاریکی، جنت و دوزخ، زمین و آسمان و امثالهم به صورت مساوی در قرآن آمده است. مشکل در این است که همه مواردی که در این اسلوب بدان پرداخته می‌شود مورد قبول همه علما نیست. چون برخی از محاسبات آنها خطا بوده و با ذوق شخصی همراه بوده است.
اسلوب بلاغت: در این میان بهترین اسلوب برای فهم اعجاز قرآن اسلوب بلاغت قرآن است که مبتنی بر عقل بوده و به استعداد و توانایی و ایمان بسیار بالا نیاز ندارد. براساس همین اسلوب نیز قرآن بشر را به مبارزه طلبیده است.
در واقع، قرآن معجزه‌ی است که نمی‌شود آن را از لحاظ گرامری، زبانی، ترکیب کلمات و لهجه‌ی سخن گفتن تقلید کرد. قرآن می‌تواند ادعا کند که از میان تمام متون جهان، تنها متنی است که دستخوش تغییرات و تحریف‌ها قرار نگرفته و هنوز به حالت اولیه‌اش باقی مانده و غیرقابل تقلید است.
همان‌طور که گفته آمدیم قرآن معجزه‌ه‏ای جاویدان و ابدی است که گذشت زمان نمی‌تواند آن را از اعجاز خارج كند و دلیل اعجاز قرآن نیز فصاحت و بلاغت آن است‌. پس چنین کتاب با اعجازی که دارد پیام‌ها و راه حل‌های بس مهمی را در دل خود برای بشر جا داده است که باید جدی گرفته شده و راهنما در همه امورات زندگی اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار گیرد.




   ارسال نظر