مسئلهٔ مهاجرت و پناهندگی
یکی از معضلات دیرینهٔ افغانستان است، اما در بعضی مواقع که وضعیت سیاسی و اقتصادی
در این کشور تغییر میکند، تعداد آن کموزیاد میشود. در طول ۲۰ سال گذشته هم
مهاجرت در افغانستان جریان داشته و این کشور یکی از جمله کشورهای است که سطح
مهاجرت به خارج در آن همیشه بلند بوده و در ردیف کشورهای مانند، سوریه و کشورهای
افریقایی قرار دارد. اما این روزها بحث آن شدید و علایم آن خیلی مشهود برای دنیا،
حکومت و مردم افغانستان نگرانکننده است. ممکن مهاجرت در افغانستان دلایل مختلف
داشته باشد، اما مهمترینهای این مهاجرت نامحدود و سیلآسا، آن هم بهطرف غرب
قرار ذیل میباشد:
بلند رفتن توقع نسبت به
زندهای: بعد از اشغال افغانستان توسط ناتو و آمریکا در سال ۲۰۰۱ م افغانستان به دلیل
اینکه مناطق شهری آن دارای کدام مبدأ و فکر خاص در زندگی نبود، بسیار بهراحتی شکل
زندگی غربی ترویج شد. بر اساس مدل غربی، تقاضای برای زندگی مادی و راحت که در ذهن
جامعه از طرف رسانهها و سریالها مجسم شده بود بالا رفت. این حالت سبب شد که
یک تعداد زیاد از مردم به دنبال زندگی رؤیایی بهطرف غرب هجوم ببرند. با وجود تحمل
مشقتهای راه که در بعضی مواقع چندین سال را در بر میگیرد و خطر مرگ نیز وجود
دارد، مردم آمادهاند تا دست به مهاجرت خطرناک، غیرقانونی از راه بحر و خشکی بزنند
و زندگی خود و فامیل خویش را به خطر بیندازد. درحالیکه یک تعداد از کسانی که دست
به مهاجرت میزنند از دید مادی و زندگی آنقدر مشکل ندارند، حتی معاش و خانهٔ خوب
هم دارند، مگر بازهم علاقه به مهاجرت به کشورهای غربی دارند و میخواهند که سرزمین
و کشور خویش را ترک کنند.
نداشتن هدف زندگی درست: وقت یک فرد هدف زندگی واضح
نداشته باشد، طبعاً به دنبال مسیری میرود که هوای نفس آن میخواهد. انسانهای
هدفمند کوشش میکنند که تا حد ممکن هوای نفس را تنظیم کنند، در صورت که خلاف هدف
واقع شود از آن صرفنظر میکنند. زمانی که یک فرد هدف زندگی آن رسیدن به کمال مادی
و اشباع تمام توقعاتش در این دنیا باشد، طبعاً که افغانستان با چنین شرایطی جای
مناسبی برای زندگیکردن نخواهد بود و هر لحظهٔ آن ضایع خواهد شد. اما اگر فردی
دیگری هدف زندگی خویش را بر اساس رضایت الله متعال تعیین کند، و اینکه زندگی
امتحان الهی است؛ در این صورت برخورد با شرایط که به وجود آمده برایش آسان خواهد
بود. در این صورت او هر لحظه را غنیمت شمرده و برای رسیدن به رضایت الله متعال و
ادای تکلیف شرعی تلاش میکند. طبعاً که این فرد به دنبال محیطی تلاش خواهد نمود که
این تکالیف شرعی به شکل احسن و آسان آن اجرا شود، و زمینههای خیر در آن زیاد
باشد؛ در این حالت افغانستان جایی مناسب و بهتری خواهد بود، ولو اگر از نظر مادی و
شرایط زندگی ممکن ما با مشکلات مواجه باشیم.
فقر و مشکلات اقتصادی: یکی از عوامل بسیار مهم و جدی در افغانستان همین مسئله فقر و بیکاری است که
دامنگیر اکثریت از جوانان ما در افغانستان شده است. بر اساس آمار نهادهای بیرونی
حدود هشتاد فیصد مردم بر اساس تعریف آنها زیرخط فقر زندگی میکنند، و تعداد زیاد
از این مردم به سه وعدهٔ غذایی دسترسی ندارند. روزانه حدود ۵۰۰۰ هزار نفر به ایران
و بین ۳۰۰۰۰ هزار نفر به پاکستان میروند. این مهاجرت سیلآسا به دلیل فقر و
مشکلات است که مردم ما به آن مواجهاند. به دلیل پیداکردن لقمه نانی میخواهند که
به کشورهای خارجی آن هم به طور قاچاق با تحمل صدها مشکل سفر کنند.
دید اکثریت از مهاجرین به
نسبت به اروپا این است که بهمجرد رسیدن به آنجا زندگی راحتی شروع خواهد شد؛ و از
مشکلات رهایی خواهند یافت. اول اینکه بعضی از مشکلات به طور طبیعی آمدنی است، و هر
انسان به آن مبتلا میگردد، صرفنظر از اینکه در کجای دنیا زندگی میکنیم. دوم
اینکه زندگی راحت در هیچ جایی از کره زمین وجود ندارد، و حتی سویس بهترین دموکراسی
دنیا را دارد، برای خودکشی اتباع خودش کپسول ساخته است که فرد بسیار بهراحتی میتواند
به زندگی خودش خاتمه دهد. این به این معنی است که برای خودکشی تقاضا بسیار زیاد
است که تکنولوژی آمده تا این ضرورت را رفع کند. مردم خودکشی میکنند، چون زندگی
برایشان خسته کن شده و معنی زندگی را ازدستدادهاند، لذا در شعوریترین حالت
تصمیم میگیرند که آن را به پایان برسانند. اگر اروپا آن هم کشور سویس که مصونترین
جای برای زندگی مادی و بهترین دموکراسی دنیا نمیتواند خوشبختی را به وجود آورد،
پس کجای این کرهٔ زمین محلی برای خوشبختی خواهد بود؟ این سؤال است که اصحاب خرد
باید پاسخ آن را دریابند.
آنچه که تا هنوز گفته شد در
مورد افراد بود. اما برای حکام فعلی افغانستان لازم است که با دید عمیق و استوار
به اسلام مشکلات اساسی مردم را حل کرده و به آن تلاش کنند، تا این معضل بزرگ
مهاجرت آهستهآهسته حل شود. مشکل مهاجرت در حالی است که حدود %۶۳ نفوس افغانستان
را افراد پائینتر از سن ۲۵ تشکیل میدهد و این کشور از جملهٔ جوانترین کشورهای
دنیا بهحساب میآید. اگر این نیروی جوان مورد حمایت قرار نگیرد و فرصتهای شغلی
لازم برایش مساعد نگردد، طبعاً که دست به مهاجرت میزند.
نکتهٔ دیگری قابلتوجه این است که؛ معضل
افغانستان بهعنوان سرزمین افغانستان قابلحل نیست، بلکه ما جزء از یک جماعت کلان
بشر بنام امت اسلامی هستیم که درد و رنج و مشکلات و عقیده ما یکی است، و ما در
منابع نیز با هم شریک میباشیم. یعنی وقتی میتوانیم مشکلات خویش را حل کنیم که به
حیث امت به آن خود را مواجه کنیم و با تطبیق اسلام و تأسیس دولت اسلامی و ادامه
دعوت و جهاد به نسل جوان خویش مثل اسامه بن زید، عبدالله بن سهیل، عبدالله بن
مسعود رضوانالله تعالی عنهم، چنین مفکوره را بدهیم که بهعوض مهاجرت ذلیلانه و پر
از حقارت به این کشورهای غربی به فکر تسلط و تطبیق اسلام در آن جا، تربیت شوند؛
امری که جهانبینی اسلامی که همانا پخش و نشر اسلام برای اظهار دین که رسالت جمعی
امت اسلامی است، آن را از ما میخواهد. اگر نسل آینده ما باهویت اسلامی به حیث جزء
از امت اسلامی، و حامل دعوت اسلامی به جهان، تربیت نشود، طبعاً که مشکل مهاجرت و
دهها مشکل دیگر دامنگیر ما خواهد بود، ما از حل آن عاجز خواهیم بود. مشکل مهاجرت
و دهها مشکل دیگر زمانی حل میشود که دستورات الله متعال که او حلکنندهٔ تمام
مشکلات است، توسط تأسیس دولت خلافت تطبیق شود؛ تا عزت دنیا و آخرت را نصیب خود و
بقیه امت اسلامی بسازیم.