توقع عدالت از ملل‌متحد به سان تقاضای هدایت از شیطان است!
12/05/2021 | سیف‌الله مستنیر

Print


خبر:
ماموریت دایمی افغانستان در سازمان ملل‌متحد اخیراً تویت نموده که «کمیته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اعتباردهی سازمان ملل‌متحد در نشست امروز خود تصمیم‌گیری در مورد کرسی افغانستان درین سازمان را به آینده موکول کرد. بر این اساس، نمایندگی فعلی جمهوری اسلامی افغانستان در ملل متحد به کار خویش ادامه می‌دهد. کمیته مذکور عنقریب گزارش خویش را غرض تصویب به مجمع عمومی ارایه می‌کند.»
سهیل شاهین، سخنگوی سابق دفتر سیاسی طالبان در دوحه و نماینده پیشنهادی امارت اسلامی به نمایندگی در سازمان ملل‌متحد واکنش نشان داده و گفته است که این تصمیم بر مبنای «اصول و عدالت نبوده، زیرا حقوق مشروع مردم افغانستان را از ایشان گرفته است.» وی ابراز امیدواری کرده که در آینده‌ی نزدیک این حق به نماینده‌ای امارت اسلامی در سازمان ملل واگذار گردد تا مشکلات مردم به صورت موثر و بهتر حل شود تا آن‌ها بتوانند تعاملات مثبتی را با جامعه جهانی داشته باشند.
تبصره:
وا عجبا و صد عجب! که امارت اسلامی از سازمان ملل‌متحد توقع اصول و عدالت را دارد! سازمان ملل متحدی که بر اساس توافقنامه آن بیست سال پیش افغانستان توسط امریکا و ناتو اشغال گردید، امارت اسلامی را از صحنه‌ی قدرت کنار زد و در گفتگو‌های بُن طالبان را به کلی نادیده گرفت. بر اساس همین توافقنامه‌ای سازمان ملل‌متحد صدها هزار افغان به شمول مجاهدین امارت اسلامی شهید، معلول و بی‌خانمان گردیدند. علاوه بر این امیدواری حل مشکلات مردم از آدرس سازمان ملل متحد و آن هم به شکل بهتر و موثر آن فقط سرابی‌ست که به تشنه‌ها آب جلوه می‌کند.
امارت اسلامی این نوع دید سطحی را در مورد سازمان ملل متحد باید کنار بگذارد و با کمال بصیرت اسلامی واقعیت این نهاد را درک کند. چون اکثر بحران‌ها و مشکلاتی که دامنگیر امت اسلامی گردیده تنظیم کننده‌ای آن سازمان ملل‌متحد بوده و همچنان می‌باشد.
در واقع ریشه‌ای سازمان ملل متحد به وحدت کشورهای اروپایی (مسیحی) برای جلوگیری از فتوحات ارتش دولت خلافت عثمانی بر می‌گردد، زمانی که علیه خلافت اسلامی نخست در یک نظم بین‌المللی اروپایی متحد گردیدند و سپس بر اساس مفکوره‌ای قوانین بین‌المللی، قوانینی را وضع نمودند که فقط و فقط به نفع خانواده‌ای مسیحی دولت‌های اروپایی بود که همین قوانین را جاگزین عرف بین‌المللی نمودند. در نتیجه بر اساس همین قوانین بین‌الملل-اروپایی علیه دولت خلافت دسیسه کردند و سرانجام آن را سقوط داده و سرزمینش را به دولت-ملت‌های تحمیلی تجزیه نمودند و به دنبال آن یکی پی دیگر آن را به شکل متداوم اشغال و استعمار کردند.
همین وحدت کشورهای مسیحی و اروپایی بود که بالآخره سایر کشورهای جهان را با خود به عضویت محض پذیرفتند، تا در تنفیذ قوانین بین‌المللی که آنان به میان آورده بودند، من‌حیث شاهدان زور از آن‌ها استفاده کنند که بعد از ختم جنگ جهانی اول به رهبری انگلستان به نام جامعه‌ملل سر و سامان یافت و تا جنگ جهانی دوم به همین منوال پیش رفت. بعد از جنگ جهانی دوم بود که نظم بین‌المللی به رهبری امریکا شکل گرفت و سازمان ملل‌متحد امروزی با تمام نهادهای بین‌المللی را ایجاد کردند و تا امروز به رهبری کشور خون‌آشام امریکا جهان را رهبری می‌کنند.
در نام این سازمان مقوله‌ی «ملل متحد» برای فریفتن اذهان‌عامه ظاهراً گوارا و جالب به نظر می‌رسد. اما کشورهای تصمیم‌گیرنده در آن تنها اعضای دایمی شورای امنیت این سازمان می‌باشد، باقی اعضای سازمان‌ملل در مورد تصامیم این پنج کشور قدرتمند جهان به غیر از تن دادن هیچ راه حل دیگری نداشته و حتی به تصامیم خودخواهانه و مکارانه‌ی آن‌ها مشروعیت می‌دهند. پس اعضای عام این سازمان تنها نقش شاهدان زور را دارد و بس.
تصامیم، توافقنامه‌ها، کنوانسیون‌ها و اعلامیه‌های ظالمانه‌ای این سازمان توسط نیروهای حافظ صلح در سراسر جهان به زور اعمال می‌گردد. اما هیچ میکانیزمی وجود ندارد که یکه‌تازی‌های کشورهای بزرگ و قدرتمند را نیز تحت کنترول درآورد. پس این سازمان مبتنی بر عقیده‌ای سکولاریزم شکل گرفته و حفاظت آن را در جهان تنظیم و تضمین می‌کند که مفاهیم حقوق بشر، ارزش‌های دمکراتیک، حقوق زن، آزادی‌های غربی و سایر موارد مثال واضح آن به شمار می‌رود. در واقع اساس این سازمان به کفر، ظلم، نفاق، منافع کشورهای قدرتمند و بی‌عدالتی گذاشته شده است، و تحت شعارهای حفاظت صلح میان کشورها و حسن همجواری یکی از وظایف اصلی این سازمان جلوگیری از تاسیس دوباره‌ی دولت خلافت، وحدت فکری، سیاسی و جغرافیایی جهان اسلام، تطبیق همه‌جانبه‌ی اسلام و حمل اسلام توسط دعوت و جهاد به تمام بشریت می‌باشد. همچنان وظیفه‌ی دیگر آن تنظیم نمودن استعمار در مستعمره‌ها بوده تا تحت نام صلح جهانی از تصادم و جنگ کشور‌های بزرگ جلوگیری نماید. 
از تمام طرفداران سازمان‌ملل متحد و نهادهای جهانی‌ش سوال می‌کنیم که یکی از قضایای جهان و بخصوص جهان اسلام را برای ما نشان دهید که سازمان ملل‌متحد آن را به عدالت حل کرده باشد؟! مطمئن هستیم که جواب مثبت ندارید. اما من چند مثال از قضایای جهان اسلام را برای تان تذکر می‌دهم که به غیر از منافع و ارزش‌های کشورهای کفری به هیچ مسلمان در آن کمک و عدالت صورت نگرفته است. از زمینه‌سازی به قتل عام مسلمانان بوسنیا تا به قضایای فلسطين، افغانستان، یمن، برما، کشمیر، سوریه و سایر سرزمین‌های اسلامی.
این سازمان تمام عرصه‌های زندگی مردم را تحت نهادهای مختلف خویش تحت کنترول و استعمار قدرت‌های جهان به خصوص امریکا آورده است: بانک جهانی، صندوق وجهی پول و سازمان تجارت جهانی در عرصه اقتصاد و صنعت، یونسیف و یونسکو در عرصه تعلیم و تربیه اطفال و فرهنگ، سازمان صحت در عرصه صحی، سازمان غذایی در عرصه فقر و گرسنگی، سازمان مهاجرت و امور پناهندگی و … در تمام این عرصه‌ها ملل‌متحد می‌خواهد ارزش‌های جهانی سیکولار که به نفع کشورهای مقتدر کفری و استعمارگر تصویب گردیده را ترویج می‌کنند و هیچ قوم، فرهنگ و دین، به خصوص اسلام را نمی‌گذارد تا به حیث ارزش، قوانین و دولت در جامعه مستقلانه عمل کرده و یا حاکم شود. فلهذا عضویت در این سازمان، توقع عدالت و حل بحران‌ها از این سازمان در واقع ناشی از جهل و سطحی‌نگری در عرصه‌ای بین‌المللی می‌باشد.
پس در نتیجه برای یک دولت اسلامی لازم است تا تمام قوانین، توافقنامه‌ها، اعلامیه‌ها و کنوانسیون‌های این سازمان را به کلی رد نماید. به‌جای عضویت در آن هرچه زودتر سرزمین‌های اسلامی را یکی پی دیگر بر اساس عقیده و نظام اسلام با هم متحد سازد، و سرانجام این نظم بین‌المللی کفری را به چالش بکشد.
دولت اسلامی باید به اساس ارزش‌هایی که اسلام به آن بشریت را فرا می‌خواند که تطبیق همه جانبه‌ی اسلام، حمل دعوت توسط جهاد، اظهار و غلبه‌ای اسلام بر سایر ادیان، دستگیری از مظلومین جهان و تامین ارزش‌های عادلانه است را جای قوانین سکولر بین‌المللی به عرف جهانی مبدل نموده و آن را در نظم جدید فضا سازد، و از این رهگذر بشریت را از ظلم و فساد مبدأ سرمایه‌داری نجات داده و به سوی سعادت دنیوی و اخروی رهنمون سازد.

سیف‌الله مستنیر
رییس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر - ولایه افغانستان




   ارسال نظر