سخن هفته: چرا نیروهای امریکایی از افغانستان خارج نمی‌شوند؟
03/27/2021 | احمدصدیق احمدی

Print


جو بایدن رئیس جمهور امریکا در نخستین نشست خبری‌اش اعلام داشت که نیروهای امریکایی در «اول ماه می» از افغانستان خارج نمی‌شوند. برمبنای توافقنامه‌ی دوحه که میان امریکا و طالبان به امضاء رسیده قرار بود که نیروهای نظامی خارجی، در اول ماه می سال روان میلادی افغانستان را ترک گویند. رئیس جمهور امریکا اما به تازه‌گی اعلام کرده است که خروج نیروهای امریکایی در اول می به دلایل فنی عملی نیست.
طبق توافقنامه دوحه اگر یک روز پس از اول ماه می، نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان حضور داشته باشند، این تصمیم نقض آشکار پیمان دوحه محسوب می‌شود. در واکنش به این تصمیم، طالبان طی اعلامیه‌ای گفته‌اند: "در صورت نقض پیمان دوحه امارت اسلامی به نمایندگی از ملت مسلمان، مجاهد و دلیر افغانستان ناگزیر خواهد بود که از دین و کشور خود دفاع نماید، به جهاد و مبارزه مسلحانه در برابر نیروهای اشغالگر دوام بدهد و کشور خود را آزاد بسازد."
از لحاظ سیاسی آنچه را که طالبان از ابتدا به آن اعتنا نکردند پی بردن به تمکین امریکا به عنوان ابرقدرت جهانی با گروهی که قبلاً به آن هیچ ارزش سیاسی و نظامی نمی‌داد، بلکه به نام تروریزم آن را سرکوب می‌نمود؛ سرانجام پس از دو دهه جنگ حاضر می‌شود تا از راه مذاکره و گفتگو با این گروه پیمان صلح امضاء نماید.
مهم‌ترین دلیل روآوردن امریکا از جنگ و نظامی‌گری به مذاکره و توافق صلح با طالبان آشکار شدن نشانه‌های شکست این قدرت بزرگ می‌باشد. از این‌رو اگر طالبان در ابتدا به این مسأله اعتنا می‌کردند و به جای مذاکره و امضای توافق سیاسی صلح با امریکا به جهاد و مبارزه با اشغالگران ادامه می‌دادند اکنون نشانه‌های شکست‌کامل و فرارِ ابرقدرت جهانی را ذلیل‌تر از فرارِ نیروهای استعماری انگلیس و نیروهای اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی شاهد می‌بودیم.
این سیاست از یک سو شکست‌کامل امریکا را به واقعیت مبدل می‌کرد و از سوی دیگر به نقض پیمان و در نهایت گروه طالبان را در دوراهی قرار نمی‌داد. امریکا برای هراس از چنین سرنوشتی، از جنگ به مذاکره و راه حل سیاسی رو آورد تا بتواند شکست نظامی‌اش را با پوشش سیاسی و دیپلماسی به سمت پیروزی جهت دهد.
ما به عنوان یک گروه فکری و سیاسی که ده‌ها سال تجربه‌ی سیاسی را با خود داریم بارها این مسأله را گوشزد کرده‌ایم که کفار حربی-جنگی هیچ‌گاه به پیمان‌های خود پابند نمی‌مانند، بل هرگاه که پی بردند راه نجات را پیدا کرده‌اند پیمان‌های شان را نقض کرده و زیرپا می‌گذارند. این مسأله را الله سبحانه‌وتعالی در قرآن کریم بگونه‌ی واضح بیان کرده است. برعلاوه شواهد تاریخی نشان می‌دهد که امریکا همواره پیمان‌شکنی کرده و پس از عقد پیمان هرگاه پی برده که معامله به منفعتش نیست، آن را آشکارا زیرپا کرده است. امریکا در تاریخ سیاسی‌اش بارها و بارها چنین کرده است.
در سال 1944م و در پایان جنگ جهانی دوم، امریکا توافق کرد که «طلا» پشتیبانه‌ی دالر است. سرانجام در سال 1971 و در زمانی ریاست جمهوری ریچارد نیکسون این پیمان را زیرپا کرد. در گرماگرم جنگ سرد امریکا همکاری‌های سیاسی و اقتصادی‌اش را از دولت وقت چین اعلام نمود، اما پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی برخلاف پیمانش با چین، از تایوان و هند حمایت کرد. پیمان‌شکنی‌های امریکا در سال 2007 پیرامون برنامه‌ی هسته‌ی کوریای شمالی و در سال 2003 پیرامون برنامه‌ی خلع سلاح هسته‌ای لیبیا در برابر معمر قذافی و پس از آن در برابر صدام حسین نشان می‌دهد که بگونه‌ی یکجانبه همواره پیمان‌شکنی کرده است.
خروج امریکا از پیمان تغییرات اقلیمی پاریس و نیز بیرون شدن از برنامه‌ی هسته‌ای ایران/برجام در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ که هر دو این پیمان‌ها در زمان ریاست جمهوری بارک اوباما به امضاء رسیده بود نشان می‌دهد که امریکا بگونه‌ی یکجانبه این پیمان‌ها را نقض کرده است. در واقع نقض پیمان‌ها از سنت‌های دیرینه‌ی امریکا به شمار می‌رود.
امریکا پس از دو دهه جنگ سرانجام پی برده است که راه نظامی پیروزی را در افغانستان در قبال ندارد. به همین خاطر به مذاکره و توافق سیاسی روآورد. به بهانه‌ی امضای توافقنامه سیاسی صلح با طالبان در ابتدا مؤفق شد تا مصونیت نیروهایش را بدست آورد. پس از آن در تلاش است با دخیل سازی سازمان ملل متحد، طالبان را به شکلی از اشکال رام ساخته تا مشروعیت پیمان‌شکنی‌اش را پنهان کند. از این‌رو تلاش دارد تا از راه سیاسی -برخلاف توافق دوحه- حضور نظامی‌اش را در افغانستان همچنان حفظ نماید.
 این سیاست در حال حاضر برای ضعیف ساختن گروه طالبان روی دست گرفته شده است. چنانچه در سال 2001 با احزاب جهادی چنین کرد. چنانچه در ابتدا آن‌ها را شریک قدرت ساخت و بعدها رفته رفته چه جنایت، ذلت و وابستگی نبود که بر آن‌ها تحمیل نکرد. نتیجه‌ی همان ضعیف و کوچک ساختن است که اکنون می‌بینیم که آن‌ها قادر نیستند در برابر تکنوکرات‌های بادآورده بی‌ایستند؛ بل هر کدام به نوبه‌ی خود تلاش می‌کنند تا تکنوکرات‌های بادآورده و بی‌ریشه و اما در رأس قدرت، به آن‌ها توجه کند.
اکنون که هنوز دیر نشده است طالبان نباید فریب سیاسی پابندی به توافقنامه‌ای را بخورند که رئیس جمهور امریکا آشکارا اعلام کرده است که به آن پابند نیست. از این‌رو یگانه راه نجات ترک میز مذاکراه و گفتگو و برگشت به میدان جهاد و مبارزه تا شکست‌کامل ابرقدرتِ زخمی و کمرشکسته به شمول نیروهای اشغالگر ناتو می‌باشد. چنان‌چه مفهومی از حدیث شریف است که مسلمان از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود. آن گونه که عقد پیمان با امریکای اشغالگر جز ذلت و شکست چیزی برای مسلمانان و گروهای اسلامی در پی ندارد و اما جهاد و مبارزه یگانه راه شکست و پایان اشغال و استعمار کنونی می‌باشد.

«فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ»
[بقره: 191]
ترجمه: . «پس اگر با شما جنگيدند ايشان را بکشید. زیرا سزاي كافران –و اشغالگران- چنين است!»




   ارسال نظر