در وسط جلسه
ناگهان چهرهاش تغییر کرد، ابروهایش را در هم کشید
و لحن صدایش جدّیتر شد و پرسید: آیا نمیدانید که مسلمانها چقدر ضعیف و متفرق
اند؟
گفتم: بلی
میدانم.
پرسید: پس
با اینحال چگونه با جرأت و اطمینان از برپایی خلافت سخن میزنی و ادعا داری که
مسلمانها متحد میشوند؟ مرزهای مهندسی شده از بین رفته و همه مسلمانها تحت یک
چتر یک دولت واحد زندگی خواهند کرد؟ آیا به مردم حرفهایی مفت نمیفروشید، آنها
را به خیالبافی مواجه نمیسازید و چشم امید به پیروزیهای ناممکن و خیالی ندارید؟
لحن سوالاتاش
حکایت از بغض و عقده نمیکرد. از اینرو خواستم به جوابش بپردازم. چون وی هممانند
هزاران فرد دیگر متأثر از فضا و مفکورههای حاکم بود. از تاریخ اسلام کمتر معلومات
داشت. پیشرفت غرب چشمانش را خیره ساخته بود و فکرش را محدود. در این حالت نمیتوانست
بازگشت اسلام را به صحنهی قدرت بینالمللی را تصور کند و وحدت مسلمانها در چنین
حالت برایش به یک خواب و خیال میماند. از اینرو با آرامی برایش حرف زدم و این
چهار وعدهی رسول الله صلیالله علیه وسلم را برایش بازگُو کردم و گفتم در این
باره کمی عمیقتر فکر کند و بیاندیشد.
یکم:
زمانیکه پیامبر صلیالله
علیه وسلم همراه با اصحاب گرامی شان در مکه تحت ظلم و شکنجه قرار داشتند و حتی نمیتوانستند
از جان، مال و زندگی شان دفاع کنند و خطر مرگ از هر سُو آنها را احاطه کرده بود،
در همچو حالت پیامبر صلیالله علیه وسلم وعدهای به خباب بن ارت و جمعی از اصحاب
گرامی شان داد که در آن زمان به بسیاریها به خواب و خیال میماند، مگر به مؤمنان.
پیامبر صلیالله علیه وسلم فرمودند:« به الله سوگند، تردیدی نیست که الله
سبحانه و تعالی این امر (دین اسلام) را به اتمام میرساند تا جایی که مسافری از صنعا
(پایتخت یمن کنونی) به حضرموت
میرود و جز از الله و از گرگی که بر گوسفندانش حملهور میشود، از چیزی نمیترسد،
ولی شما شتاب میکنید».
دوم:
هنگامیکه پیامبر صلیالله
علیه وسلم به مدینه هجرت نمودند، تحت تعقیب سراقه قرار گرفت، اما پیامبر صلیالله
علیه وسلم به وی وعدهی کالای امپراتور فارس را داد. جالب اینجاست کسی که خودش
تحت تعقیب است، دشمنانش همه جا در کمین وی نشسته و برای دستگیریاش جایزه تعیین
نمودهاند و خانه و کاشانهاش را در مکّه رها کرده تا به جای امنِ پناه ببرد، چنین
شخصی وعده میدهد که کالای امپراتور زمان سهم سراقه میشود. آیا این ممکن است؟
بلی! ممکن است. چنانچه
این وعده در زمان حضرت عمر فاروق رضیالله عنه متحقق گشت. مسلمانها امپراتوری
فارس را به زانو درآوردند و کالای شاه فارس بالاخره سهم سراقه شد. سبحان الله.
سوم:
پیامبر صلیالله علیه
وسلم و جمع اصحاب شان قبل از غزوه خندق مشغول کندن و حفاری اطراف مدینه بودند تا
در مقابل حملهی قریش برای شان سد محافظتی بسازند. در همچو زمانی، شکمهای اصحاب
از فرط گرسنگی به صدا درآمده بود و نانی برای خوردن نداشتند، بعضی از اصحاب سنگ به
شکمهای بسته بودند. در این زمان سختی و تنگی، پیامبر گرامی مان صلی الله علیه
وسلم به مسلمانان وعده قصر فارس و حاکمیت شام را میدهد. بالاخره هر دوی این
حاکمیت و سرزمین از سوی مسلمانها فتح گردید.
چهارم:
روزی از روزها پیامبر
صلی الله علیه وسلم با جمع از اصحاب گرامی شان نشسته بودند، برای آنها وعدهی فتح
روم و قسطنطنیه [استانبول امروزی] را داد. تا اینکه قسطنطنیه 800 سال بعد در زمان
محمد بن فاتح در دورهی خلافت عثمانی فتح گردید و بشارت فتح روم از جمله بشارتهای
است که تحقق آن نزدیک است.
برای دوستم گفتم: تعدادی
از مردم در عصر پیامبر صلی الله وسلم همانطور که تو فکر میکنی، فکر میکردند.
بسیاری از مسائل را خیالی، ناممکن و افسانه میپنداشتند. به همین دلیل یک تعدادی میگفتند
الله و رسولش برای ما وعدههای دروغین میدهند.
مَّا وَعَدَنَا
اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا [الاحزاب:١٢]
«خدا و پیامبرش
جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند!»
دوستم گفت: مسائلی را
که ذکر کردی در زمان پیامبر صلیالله علیه وسلم اتفاق افتاده، آیا شما پیامبر
هستید که برای مردم چنین وعدههایی میدهید؟!
برایش گفتم: نه، ما
پیامبر نیستم؛ اما امت و پیروی همان پیامبر صلی الله علیه وسلم هستیم که وقوع چنین
حوادث را وعده داده است و الله سبحانه و تعالی نیز بر وعدهاش صحه گذاشته است. در واقع،
پیامبر صلیالله علیه وسلم همان طور که در همان زمان وعده داده بود مثل این است که
در زمان فعلی وعده بدهد. در هر حالتی این وعدهها و بشارتها متحقق شدنی است.
در خاتمه برایش واضح
ساختم که پیروزی
و شکست، عزّت و ذلّت و سرداری و غلامی بدست الله سبحانه و تعالی است و آنچه
مسئولیت ما است ایمان، مبارزه و ثابت قدمی است. بدون شک، الله سبحانه و تعالی بر
همه امور چیره و غالب است.
مصدق
سهاک
عضو
دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر ـ ولایه افغانستان