کدام گروه در باره «خلافت» راست می‌گوید: علمای برجسته‌ی اسلام یا نواندیشان سیکولار؟
02/22/2021 |

Print


این روزها یکی از بحث‌های داغ در رسانه‌های اجتماعی افغانستان موضوع «خلافت» است. در این میان سیکولارها و نواندیشان دینی با تاخت و تاز بر مفکوره خلافت آن را یک «واقعیت تاریخی» خوانده و طوری جلوه می‌دهند که مسئله خلافت ریشه‌ی مستحکم در اسلام ندارد.
اگر موقف‌گیری این گروه از افراد را با گفته‌ها و روایات علمای صدر اسلام مقایسه کنیم، یک تفاوت بسیار کلان را متوجه می‌شویم که نیاز است بالای آن مکث اساسی صورت گیرد.
علماء و بزرگان صدر اسلام بر وجوب برپایی خلافت تأکید زیاد داشته و در این باب نقل و قول‌های برجسته‌ی از آنان روایت شده است. می‌توانیم به طور نمونه از این‌ علماء نام ببریم: قرطبی، ابن کثیر، غزالی، ابو المعالی جُوَینی، ماوردی، ابن حزم، ابن حجر هیثمی، ابن حجر عسقلانی، ابن خلدون، نَسَفِی، جمال الدین غزنوی، عضد الدین اَیجی، ابن تیمیه، شوکانی، شمس الدین رملی، دکتور وهبة الزحيلی صاحب تفسير منير، امامان چهار مذهب و بسیاری از علمای برجسته اسلام در طول تاریخ.
برخی از این علماء، خلافت را از بزرگ‌ترین واجبات دین، برخی هم از اساسات دین و برخی هم تاج دین شمرده‌اند؛ چون تطبیق بسیاری از فرایض وابسته به آن بوده و در صورت عدم موجودیت دولت اسلامی، احکام و فرایض شرعی معطل باقی ‌مانده و مجال تطبیق نمی‌یابد. از این‌رو، علمای امت بر وجوب خلافت اجماع نظر دارند و از این اجماع هیچ‌کسی بیرون نشده؛ مگر کسی‌که اسلام را ناقص درک کرده، قلب کج و گوش ناشنوا داشته است.
اما جای شگفتی و حیرت این‌ است که امروز موضوع برپایی خلافت مورد بحث و گفت‌وگوی منفی از سوی این افراد مجهول‌الهویه قرار گرفته است. کسانی که خود را عالم می‌تراشند و طوری جلوه می‌دهند که دغدغه دین در سَر دارند، اما در موقف‌گیری‌های شان بسیاری از مسائلی را زیر سوال می‌برند که وجوب آن در اسلام همچو آفتاب نمایان است.
این‌ قشر همانند گرگانِ هستند که در لباس گوسفند به شکار می‌پردازند. این قشر به‌ خوبی می‌دانند که خلافت ریشه در اسلام داشته و نزد مسلمان‌ها در طول تاریخ، از امور اساسی و دینی ‌شان به شمار رفته است. اما تلاش شان این است تا آب را گل آلود نموده، امت قضیه‌ی سرنوشت‌ساز و حیاتی خود را درک نکند و توجه مسلمانان را از بازگشت خلافت دور سازند. شاید آن‌چه را که این افراد انجام می‌دهند برای اهداف شخصی و گروهی شان باشد، یا این‌که برای ارضای باداران ‌شان باشد. اما به هر حال استدلال این گروه از اساس بی‌بنیاد است و تنها نظر و آرای علمای قدیم و معاصر اسلام ـ که میلیون‌ها نفر به آراء و اجتهادات آنان عمل می‌کند ـ بر حقانیت برپایی خلافت و باطل بودن ادعاهای این گروه کفایت می‌کند.




   ارسال نظر